در برنامه امروزی میپردازیم به موضوع استخدام:

استخدام یکی از مهمترین مسایلی است که جهان مدرن امروزی بدان مواجه است

491894
در برنامه امروزی میپردازیم به موضوع استخدام:

دیدګاه ترکیه یی نوین

20

2016/05/16

 استخدام یکی از مهمترین مسایلی است که جهان مدرن امروزی بدان مواجه است. یک کاری که در تمام کتگوریهای کشور های جهان قابل مشاهده است. این مساله ایست که در کشورهای پیش رفته، قابل رشد و عقب مانده به صفت یک پرابلم بسیار مهم اجتماعی بروز میکند. اوسط سطح بیکاری در کشورهای پیشرفته 5 فیصد و در کشور های در حال پیشرفت 10 فیصد ونیز در کشورهای عقب مانده بین 30 الی 10 فیصد در تغیر میباشد. ترکیه با اینکه یک کشور پر نفوس بوده و دارای امکانات محدودی میباشد لذا میزان بیکاری در آن در مقایسه با دیگر کشورها به طور نسبی در سطح پایینتری قرار دارد. ترکیه از جمله کشوهایی نایابیست که در مساله بیکاری با روشها و فنون مختص به خودش در مبارزه میباشد. در جهت رفع پرابلم استخدام میتوان ازدو پروژه بزرگ سخن بمیان آورد. یکی از آن پرورش نیروی کار متخصص که از جانب ادارات محلی به پیش برده میشود و دیگری نیزحمایت موسسه کاریابی از نیروی کار به نفع جامعه میباشد. امکانات فراهم شده برای تولید کننده گان در مناطقی که سرمایه گذاریها در آن تشویق میشوندرا میتوان به صفت تلاشی درراه حل پرابلم استخدام درترکیه شمرد. در این اوضاع و احوال مشاهده میکنیم که این مساله به مساله جهانی درترکیه قابل حل و فصل میباشد. شهرداری ها بو یزه شهر داری های شهر های بزرگ انقره و استانبول با راه اندازی کورسهای مختلف شغلی در تلاش هستند تا نیروی کار متخصص مورد نیاز کشور را تامین کنند. در این چارچوب برنامه های آموزشی جامعی برای افزایش امکانات کاریابی از جانب شهر داری های انقره و استانبول ترتیب داده میشود. حقیقتا نیز صاحب بودن به استعداد کاری بویزه کارهای نیازمند تخصص موضوعی است که حایز اهمیت بزرگ حیاتی میباشد. در اناطولی به این موضوع اهمیت فراوانی داده میشود. حتی در این زمینه رویات مختلفی نیز نقل شده است.

بنابر روایتی پسر پادشاه کشوری عاشق دختریک فرد معمولی شده که در صدد ازدواج با او بر می آید. ولی پدرش یعنی پادشاه با این ازدواج با او مخالفت کرده و به پسرش توصیه میکند که با یک دختر ثروتمند و اصیلی باید ازدواج نماید. ولی چه فایده که این پسر پادشاه اصرار ورزیده و از تصمیم حود منصرف نمیشود. پادشاه میداند که پسرش از تصمیم خویش منصرف نمیشود. و ناگزیر راه چاره را در مضورت با وزیرش میبیند. وزیر نیز میگوید : حال که پسر پا فشاری میکند، پس باید برویم و این دختر را به اینجا بیاوریم. بلاخره تصمیم میگیرند تا دختر دلخواه شاهزاده را از پدرش خواستگار نمایند. نخست به خانواده دختر خبر داده میشود که پادشاه به همراهی درباش به خانواده شما خواهد آمد. پدر دختر بخاطر پذیرایی پادشاه و درباریانش دست بکار شده بعد از آماده گی کامل در انتظار بسر میبرد. بلاخره پادشاه تشریف فرما میشود. پدر دختر در خانه متواضع خویش در تلاش است تا ازپادشاه و درباریانش بو جهه احسنی پذیرایی نماید. همچنان او در عین حال به تشویش می افتد که پادشاه برای چه به خانه وی خواهد آمد. در نهایت وزیر لب به سخن باز نموده واز دختر او خواستگاری میکند. پدر دختر از این خواستگار اظهار امتنان نموده و میپرسد که پسرپادشاه صاحب شغل ویا هنری هست؟ پادشاه از این سوال به خشم امده و دلیل اینکه یک چنین سوالی از بابت وارث سلطنت او پرسیده میشود خشمگین و ناراحت میشود. پدر دختر وقتیکه متوجه خشم پادشاه میگردد با صدای نرم و لرزان میگویدکه اگر شما بخواهید میتوانید دخترم را بزور به همسری پسر تان در اورید. ولی اگر میخواهید که این ازدواج با رضائیت من انجام شود، من دخترم را به پسری که صاحب شغل و هنری نبوده باشد نمی دهم. آن شب به شکل ناخوشایندی به پایان میرسد. پادشاه جریان را به پسرش تعریف میکند. و اما پسر به خواست خود پا فشاری مینماید. بلاخره پادشاه و دست اندرکارانش در تلاش آموزاندن شغلی به شهزاده شده و به او قالین بافی را می آموزانند. بدین ترتیب دختر را گرفته و پس از مراسم عروسی هردو جوان به خانه بخت میروند. پس از مدتی پادشاه فوت نموده وپسرش بر تخت مینیشیند. روزی اوباش و اراذل به قصر پادشاه حمله نموده و پس از غارت قصر پادشاه را به گروگان میگیرند. این دزدان در طول مدتی که پادشاه را به گروگان گرفتند هر روز به یکی از گنجینه های پادشاه دست یافته وبعد از حیف و میل همه گنجینه ها تثمیم گرفتن که پادشاه را بکشند. ولی پادشاه به دزدان میگوید که قالینهای بسیار با ارزشی بافته است و این قالین ها به اندازه همه گنجینه ها دازای قیمت است. ساقین می پذیرند و به او دستگاه قالی نبافی یی برپا میکنند و از او میخواهن که به آنه قالین ببافد. قالینهای بافته شده بدست پا با قیمتهای گزافی به بازار فروحته میشود. و بلاخره روزی پادشاه تصمیم میگیرد که با شکل رمزی در قالین نقشه جایی را که در آنجا زندانی بوده و نام اشخاص و افرادی را که اور را به اسارت گرفته اند را به قالینهای خود می بافد. وقتی قالین به بازار برده میشود یکی از ملازمان دربار این رمز را می فهمدو فورا آن قالین را خریداری میکند. به این ترتیب درباریان با همدیگر رمز گشایی میکنند و محل اسارت پادشاه را می یابند. به این ترتیب پادشاه مجددا آزاد میشود و بر تخت شاهی مینیشیند. به همین دلیل است که میگویند " برخورداری از هنر شمارا نجات دهد همان گونه ایکه پادشاه را نجات دادو دوباره بر تخت نشاند. به همین دلیل است که در اناطولی مراکز متعدد هنر ها وجود دارد که در آنجا ها به انسانها تعلیم میدهند. خلاصه کلام این که صاحب بودن به شغلی و تخصصی میتواند مارا در دیافت کار یاری برساندو مانع بیکاری مان گردد.



اخبار مربوطه