پیام ابن خلدون به ما چیست؟

کلید رفاه مادی و معنوی یک جامعه همبستگی و و یکپارچگی است

629505
پیام ابن خلدون به ما چیست؟

عبدالرحمن بن محمد ابن خلدون (1406 – 1332) یکی از متفکرین و اندیشمندان بزرگ اسلامی می باشد که با اثر بزرگ خود مقدمه مشهور است و در زمینه های بسیاری از تاریخ و فرهنگ گرفته تا جامعه شناسی و اقتدار سیاسی آثار بسیاری را به قلم گرفته است. او در نتیجه مشاهدات خود در آفریقای شمالی که خود نیز بخشی از این جامعه می باشد، مفهمومی جهانی و پرشمول از تاریخ و تمدن جهانی را توسعه داد.

ابن خلدون با ذهنیتی خاص و منحصر بفرد خود و با اطلاعاتی کامل و جامع هم مرد علم و هم مرد عمل بود. حتی برخی ها وی را پدر علم جامعه شناسی لقب داده اند. مورخین تئوری او در مورد سیر صعودی و نزولی قدرتهای بزرگ را بطور کامل قبول دارند. مارکسیست ها نیز وی را به خاطر ارایه نظریه هایی در مورد تاثیر شرایط اقتصادی بر نگرش و رفتارهای فردی و روابط اجتماعی مورد تقدیر و ستایش قرار می دهند. دولتمردان و مورخین عثمانی نیز در طول سدها سال از مفهوم ابداعی ابن خلدون با عنوان "عصبیت" استفاده کرده و سعی در توضیح و تشریح دوره های موفقیت و شکست امپراتوری عثمانی با این عنوان کرده اند. به نظر برخی ها ابن خلدون بزرگترین فیلسوف تمدن بشری است. از هر بعدی به وی نزدیک شوید، با شخصیتی معظم مواجه خواهید شد که در زمینه های بسیاری افکار و اندیشه های ماندگاری را به میراث گذاشته است.

در جهان نامتعادل و نا امن امروزی که هر روز بی نظمتر می شود، ابن خلدون برای ما پیامی دارد. اگر تاریخ یک شاهد است که بنظر ابن خلدون بطور قطع چنین است، به ما چنین می گوید: کلید رفاه مادی و معنوی یک جامعه همبستگی و و یکپارچگی است. نوع بشر جهت صیانت از اصل و نسب خود و ادامه نسل، رفع نیازهای اساسی خود و اجتماعی بودن و به دلیل احساس نیاز به تحقق پتانسیل ذاتی خود و از آنجاییکه خود را مجبور به زندگی جمعی می بیند، به اعتبار طبیعی موجودی سیاسی است.

فطرت و ذات خرابکارانه نوع بشر زمانی تحت کنترل در می آید که انسان بمرور زمان یاد می گیرد که چگونه جمعی زندگی کند و چگونه به همنوع خود کمک نماید. این امر نیز مستلزم وجود یک سلسله اصول اخلاقی و سیاسی می باشد. مهمتر از همه اینکه هیچ تمدنی بدون وجود متافیزیک بوجود نیانده است. جوامعی که همبستگی و یکپارچگی اجتماعی خود را از دست داده اند، به تسلط کسانی در می آیند که اتحاد، قدرت و مقاومت خود را حفظ کرده اند.

مهمترین سوالی که ذهن ابن خلدون را بخود مشغول کرده بود، این موضوع بود که چه چیزی یک گروه انسان را گردهم آورده و آنها را بهم پیوند می دهد. این امر در واقع اساس همه فرهنگها، تمدنها و نیز اقتدار یا حاکمیت سیاسی بود. بدون وجود این اصل، هیچ گروه، طایفه، قبیله و یا جامعه ای نمی توانست اقتدار سیاسی را بدست گیرد، جامعه شهری را تاسیس نموده و از آن محافظت کند. درست در همین نقطه با مفهوم عصبیت از ابن خلدون مواجه می شویم. عصبیت یعنی یکپارچگی وهمبستگی اجتماعی. مشکل ترجمه این مفهوم که ابن خلدون از آن با عنوان عصبیت یاد کرده است، به زبانهای دیگر و نیز سختی موجود در انتقال به سایر زبانها در واقع بیانگر عمق و اهمیت این مفهوم است.

عصبیت در حکم ریسمانی است که اعضای گروه را بهم پیوند می زند. این ریسمان به اعضای گروه امکان و قابلیت دفاع از خود در مقابل حملات خارجی را داده و باعث می گردد تا بتوانند در بین خود صلح و نظم برقرار نمایند. یک چنین جامعه ای آماده تاسیس تمدن می باشد. اما این درست موقعیتی است که با تعارض خلدونیه مواجه می شویم. گروهی از انسانها که با عصبیت بهم پیوند خورده و قدرت گرفته اند، وقتی در کنار هم تمدنی را تاسیس و زندگی شهری را آغاز می کنند، حس یکپارچگی و همبستگی اجتماعی را از دست می دهند. وقتی انسانها لذت و راحتی زندگی شهری را می چشند، در مقابل کسانی که فضایل بدوی و روحیه جنگجویی خود را حفظ کرده و به آنها حمله می کنند، بی تفاوت و تنبل شده و رفتارهای بیش از حد بالغانه ای از خود نشان می دهند. بنابراین استیلای آنها از طرف این گروهها بسیار آسان می شود.   

بر اساس تئوری تعارض خلدونیه، بهایی که برای تمدن پرداخته می شود، از بین رفتن همبستگی و یکپارچگی اجتماعی و به تبع آن ویژگیهای ناب و اصیل ناشی از آنها می باشد. جوامعی که عصبیت خود را از دست داده باشند، اصالت خود را نیز از دست می دهند. این موضوع تبدیل به موقعیتی مکرر می شود. چرخه بی پایان اجتماعی که طی آن قبایل، دولتها و امپراطوری ها بطور مرتب اوج می گیرند و افول می کنند. به نظر ابن خلدون طول عمر یک چنین چرخه ای حدود 4 نسل یعنی اندکی بیش از 100 سال می باشد.

همچنین به عقیده ابن خلدون یکی از پایه های اصلی زندگی اجتماعی ارتباطات خویشاوندی است. به نظر وی هیچ رابطه ای بر رابطه خویشاوندی ارجحیت ندارد. هیچ کسی جرات نمی کند به گروهی که رابطه خویشاوندی قوی بین آنها وجود دارد، حمله کند. اما انسانها وقتی زندگی شهرنشینی را شروع می کنند، در طی تمدن شهری به مرور زمان از شدت احساسات خویشاوندی آنها کاسته می شود. به نظر ابن خلدون این تعارض پایانی ندارد. جوامع بدلیل عصبیت قدرت را بدست آورده و سپس تمدنی را تاسیس کرده و وارد زندگی شهرنشینی می شوند، اما وقتی لذت زندگی یکجانشینی را کسب کردند و از فواید آن بهره بردند، این یکپارچگی از دست می رود.   

البته که تئوری خلدونیه در مورد قبایل و گروههای کوچک صادق است و در مورد وضعیت جوامع بزرگ و امپراطوریهایی که صدها سال به حیات خود ادامه داده اند، نمی تواند تشریح کننده باشد. همچنین این تئوری نمی تواند پیچدگی جوامع امروزی را توجیه کند. این موقعیت را چگونه می توان ارزیابی کرد؟ آیا با این عنوان که تئوری ابن خلدون در بعد میکرو بوده و مشمول زمان شده باید آن را کنار بگذاریم؟ پاسخ این سوال منفی است.

کاری که باید انجام دهیم این است که از طرفی مفهوم یکپارچگی و همبستگی اجتماعی ابن خلدون را که آن را بر پایه های ارتباطات قبیله ای و خویشاوندی استوار کرده است، درونی سازی کنیم و از سوی دیگر برای درک بهتر مسایلی که از رشد فرهنگ و تمدن شهرنشینی نشات می گیرد، تئوریهای وی را در بعد جهانی مورد ارزیابی قرار دهیم. این امر برای مسلمانان جهان که از مسایل و مشکلات اتحاد تمدنها و دنیای جهانی شده مضطرب هستند، وظیفه ای بسیار اساسی می باشد. دولتهای ناموفق و ضعیف، بازیگران غیردولتی، قبیله گرایی، مذهب گرایی، ملی گرایی، قوم گرایی و بسیاری دیگر از مسایل و مشکلات امروزی سبب می گردد تا جوامع مسلمان در مقابل مهاجمین بی دفاع بمانند و نتوانند پتانسیل های مادی، معنوی و فرهنگی خود را تحقق ببخشند.

آیه 46 سوره انفال نزدیک به مفهومی است که ابن خلدون نظریه یکپارچگی و همبستگی اجتماعی خود را در راستای ان بیان کرده است: "از خدا و فرستاده او فرمان برید و با هم نزاع و ستیزه مکنید که سست و بیمناک می گردید و تسلط و حکومتتان از میان می رود و نسیم پیروزی بر شما نمی وزد، و شکیبایی کنید ، که همانا خدا با شکیبایان است."

هنگامی که اعضای یک گروه شروع به مجادله و مقابله با یکدیگر نمایند، نیروی خود را از دست می دهند و در تمامی زمینه های زندگی دچار مشکل می شوند.

با توجه به وضعیت امروزی جهان اسلام و مشکلاتی که گریبانگیر آن هستند، می توان گفت اکنون زمان خواندن ابن خلدون و تئوریهای وی فرا رسیده است. ادامه یکپارچگی اجتماعی و نیز تمدن شهرنشینی بطور کلی وظیفه همه مسلمانان است. برای حل مشکلات دنیای مدرن امروزی باید این مورد را به جان بخریم.      

 



خبرهای مرتبط