یادی از صمد بهرنگی در سالگرد وفاتش

صمد بهرنگی معلم، منتقد اجتماعی، مترجم، داستان‌نویس و محقق فولکلور آذربایجان می باشد

372284
یادی از صمد بهرنگی در سالگرد وفاتش

صمد بهرنگی دوم تيرماه سال ۱۳۱۸ در محله‌ چرنداب تبريز به دنيا آمد.

پدر او عزت و مادرش سارا نام داشت. او دو برادر و سه خواهر داشت. پدرش کارگری فصلی بود که فشار زندگی وادارش ساخت تا راهی قفقاز قفقاز شود و دیگر باز‌نگشت.

صمد بهرنگی پس از تحصیلات ابتدایی و دبیرستان در مهر ۱۳۳۴ به دانشسرای مقدماتی پسران تبریز رفت که در خرداد ۱۳۳۶ از آن‌جا فارغ‌التحصیل شد.

از مهر همان سال و در حالی‌ که تنها ۱۸ سال سن داشت، آموزگار شد و تا پایان عمر در روستاهای مختلف آذربايجان تدريس كرد.

بهرنگی درنوزده‌ سالگی اولین داستان منتشرشده‌اش به نام «عادت» (۱۳۳۹) را نوشت.

یک سال بعد داستان «تلخون» را که برگرفته از داستان‌های آذربایجان بود، با نام مستعار «ص. قارانقوش» در کتاب هفته منتشر کرد.

بعدها از بهرنگي مقالاتي در روزنامه‌هاي «مهد آزادي»، «توفیق» و غيره به چاپ رسيد با امضاهای متعدد و اسامی مستعار فراوان از جمله داريوش نواب مرغی، چنگيز مرآتی، بابک، افشين پرويزی و باتميش.

از آثار او مي‌توان به «ماهی سیاه کوچولو»، «افسانه های»، «اولدوز و کلاغ‌ها»، «اولدوز و عروسک سخنگو»، «کچل کفترباز»، «پسرک لبوفروش»، «افسانه محبت»، «پیرزن و جوجه طلایی‌اش»، «یک هلو هزار هلو»، «کوراوغلو و کچل حمزه»، «کند و کاو در مسائل تربیتی ایران»، «الفبای فارسی برای کودکان آذربایجان»، «اهمیت ادبیات کودک»، «مجموعه مقاله‌ها»، ترجمه‌ي «ما الاغ‌ها» از عزیز نسین، ترجمه‌ي «دفتر اشعار معاصر از چند شاعر فارسی‌زبان»، «خرابکار (قصه‌هایی از چند نویسنده ترک‌زبان) و «کلاغ سیاهه» از مامین سیبیریاک اشاره كرد.

او ترجمه‌هایی نیز از انگلیسی و ترکی استانبولی به فارسی و از فارسی به ترکی آذربایجانی (از جمله ترجمه‌ شعرهایی از مهدی اخوان ثالث، احمد شاملو، فروغ فرخزاد، و نیما یوشیج) انجام داد.

صمد بهرنگی ۹ شهریور سال ۱۳۴۷ در رود ارس و در ساحل روستای شام‌گوالیک درگذشت و جسدش را چند روز بعد در ۱۲ شهریور در نزدیکی پاسگاه کلاله در چند کیلومتری محل غرق شدنش از آب گرفتند. جنازه‌ او در گورستان امامیه‌ تبریز دفن شده‌ است.

هر چند که دلیل مرگ صمد غرق شدن در رود ارس اعلام شد، اما مردم این ادعا را باور نکردند و گفتند که صمد بدلیل ملی گرا بودن و سعی در شناساندن فرهنگ آذربایجان، توسط عوامل حكومت پهلوی کشته شد.

فریبا شکور صفت درباره او می گوید: صمد هنگامی که هنوز نوجوان بود، می پنداشت همچون ماهی سیاه کوچولو میتواند از تنگه باریک عبور کند و بی پروا بیان کند آنچه را که در اندیشه دارد اما او را مانند یک ماهی سیاه کوچولو در بند کردند و به جرم بیان سخن‌های ناخوشایند از دبیرستان به دبستان منتقل کردند.

صمد بهرنگی عمر زیادی در این دنیای خاکی نداشت. اما همین عمر کوتاه کافی بود تا افکار، اندیشه ها و آثارش را در میان بازماندگان ماندگار سازد. قصه های او زبان اندیشه های او بودند که نوعی قهرمانگرایی عاری از نفس پرستی را در میان نسل جوان رواج میداد.

پسرک لبو فروش، پیرزن و جوجه طلایی اش، یک هلو هزار هلو، ۲۴ ساعت در خواب و بیداری، کور اوغلو و کچل حمزه؛ تمامی اندیشه های معلمی بودند که میخواست در آگاهی کودکان خانه کند و آنان را به تفکر وادارد تا شاید در تکرار مکررات زندگی مهربانی را تکرار کنند، اولدوز را دوست بدارند، قوچ علی را دوست بدارند و به ماهی سیاه کوچولو عشق بورزند.

آثار صمد بهرنگی به دهها زبان مختلف در سطح جهان ترجمه شده است.

در نوشتن این متن از ویکیپدیا و نیز سایت خبری تحلیلی سی و یک نما استفاده شده است. 


برچسب ها:

خبرهای مرتبط