"نقطه عطف" بزرگ بعدی در جهان چه خواهد بود؟

آیا میتوانیم مسبب نقطه عطف بزرگ بعدی در جهان باشیم و موجب تغییرات مهم در زندگی و انسانیت گردیم؟

961566
"نقطه عطف" بزرگ بعدی در جهان چه خواهد بود؟

ترجمه مقاله ابراهیم کالین سخنگوی ریاست جمهوری ترکیه که روز 28 آوریل 2018 در روزنامه دیلی صاباح منتشر شده است.

نقطه عطف بعدی چه خواهد بود؟

 

ونسان ون گوگ هنرمند و نقاش مشهور هلندی، که برای کسب درآمد بسیار سخت تلاش می کرد ولی همیشه ناموفق بود، در یکی از نامه های حیرت آوری که به برادرش تئو فرستاده بود، به او می گوید که چیز متفاوتی در سبک نقاشی کشف کرده است و حتی خودش نیز نمیداند دقیقا چیست. پایان زندگی فقیرانه اش به شکلی ناگهانی به سال 1890 در حالی که جوان بود و تنها  37 سال داشت، موجب گردید که هرگز نتواند این موضوع را متوجه شود.

 

ون گوک واقعا در حال کشف چیزی جدید بود و ان نیز مسیر هنر غرب را تغییر داد. آیا تاکنون چند هنرمند، دانشمند، فیلسوف، شاعر، سیاستمدار و رهبر دینی حس کرده است که در حال کشف چیز جدیدی است؟ یعنی حس کرد هاست که موجب "به میان آدن نقطه عطفی جدید" خواهد شد ولی پیش از اینکه این را ببیند، بدون دریافت محصول، از دنیا رفته است؟ مثلا سقراط هنگامی که در دادگاه آتن، طلب عفو ننمود و حکم ناعادلانه اعدام را که سال 399 پیش از اسلام قبول کرد، آیا میدانست که مسیر تمدن غرب را تغییر خواهد داد؟ ابن سینا در نیمه اول قرن یازدهم در حالی که مبارزه میکرد و امتحانات خود را پس میداد، آیا میدانست که تاریخ فلسفه و علم را تغییر خواهد داد؟ مارتین لوتر هنگامی که در مقابل کلیسای کاتولیک ایستاده و اعتراض کرد، دارای تفکری مطلق بود ولی احتمالا متوجه نبود که آن تز 95 ماده ای که گفته میشود سال 1517 بر درب کلیسای قلعه ویتنرگ آویزان نمود،  دارای نتایج انقلابی و تاریخی خواهد بود.

بدون شک تاریخ اشخاصی با فهم اینکه موجب به میان آمدن "نقطه عطفی در آینده" و یا آغاز آن خواهند شد را دیده است. فاتح سلطان محمت، سال 1453 با فتح استانبول به احتمال بسیار زیاد، میدانست که تاریخ عثمانی و اروپا را تغییر خواهد داد. انیشتین نیز حتما متوجه بود، با نظریه نسبیت که کشف کرده بود، تاثیراتی انقلابی خواهد گذاشت. او در حالی که به انسانهای مدرن دیدگاهش درخصوص جهان هستی را ارائه میکرد، با جاذبه و حس فلسفی اش، از منظره لذت میبرد.

ولی البته که این موضوع "نقطه عطف بزرگ" همیشه شادی و امید را وعده نمیدهد. نظریه تکامل داروین موضوعات بسیاری به دنیای علم و فلسفه داد تا بتوانند بایکدیگر بحث کرده و از یکدیگر حساب پرسی نمایند. از سوی دیگر دانسته و یا ندانسته، مهمات بسیاری برای نژاد پرستان أواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم تهیک کرد تا بتوانند به رفتارهای نژادپرستانه و استعمارگرانه خود مشروعیت بخشند. بمبهای اتمی و دیگر سلاحهای کشتار جمعی، در کل جهان منجر به مرگ میلیونها انسان بیگناه شده و به شکل تهدیدی جدی در مسیر مسلح شدن جهانی و جنگ در آمد.

"یک نقطه عطف بزرگ" که احتمال دارد در قرن بیست و یکم به میان آید، هم برای بهترینها و هم برای بدترینها، پتانسیلهایی در بر دارد. اصلاح نژادی، هوش مصنوعی، ترانس اومانیسم، لوازم ارتباطاتی که به شکلی مداوم تغییر می یابد، سلاحهای شیمیایی و بیولوژیکی که روز به روز پیچیده تر می شوند، مواد مخدر، تروریسم میکرو و کلان و... همه اینها توسط تکنولوژیهای جدید امکان پذیر شد و می شود. توسط تکنولوژیهای جدید میتوانیم زندگیمان را به شکلی امنتر تصور نماییم. رباتهایی که دارای "تفکر و احساسات" میباشند، میتوانند به شکل بخشی از زندگیمان دربیایند. میتوانیم خصوصیات بیولوژیکی جدیدی به خود بگیریم. میتوانیم همه بیماریها را مداوا کنیم. همانگونه که از یک کشور به کشوری دیگر انجام میدهیم، میتوانیم به نقاط دور در فضا سفر کنیم. میتوانیم به شکل گروگانهای سیستم مگا دربیاییم. محرمیتهایمان را کاملا از دست بدهیم و خود را در میان ماتریسهایی با خطوط کدر و چیزی میان واقعیت و تصور، زندگی و مرگ بیابیم.

همه اینها میتوانند دنیا را به شکل محلی بهتر برای زندگی تبدیل نمایند و یا به شکل جهنمی که همه چیز را می بلعد تبدیل کنند. هنگامی که تردیدهای دنیای مدرن را در نظر بگیریم، هیچ کسی نمیتواند به شکلی قطعی بگوید که "نقطه عطف بزرگ بعدی" در جهان، چه تغییراتی در علم، تکنولوژی، فلسفه، ادبیات، هنر و یا سیاست به بار خواهد آورد. آنچه که قطعی است، رد تصور اینکه "نقطه عطف بزرگ بعدی"، بدون شک در پیشرفت مادی و یا نوآوری در تکنولوژی خواهد بود، میباشد.

چرا نباید به روح بشر و شفقت که میتواند بیماری جهان را درمان کند، فقر را از میان بردارد، محیط اطراف را حفظ نماید، به جنگها پایان دهد، از آموزش، فرهنگ و صنعت حمایت کند، حرص و طمع را از میان ببرد و خصوصیات اصلی طبیعت انسان را پرورش دهد، نباید شانس داد؟

چه زمانی همانگونه که با وجد و هیجان در انتظار نوع جدیدی از تلفنهای هوشمندمان هستیم، در انتظار انجام رفتاری خوب، چه کوچک و چه بزرگ، خواهیم بود؟ چرا به جای تغییر کدهای ژنتیکی برای به دست اوردن سودی بیشتر، تنها گل سرخی را بو نمیکنیم و لذت آن را نمیبریم؟ آیا انجام این کار، دشوارتر از کشف فضا میباشد؟

"نقطه عطف بزرگ بعدی"، میتواند از یکی از مراکز تحقیقاتی گرانقیمت و توسعه یافته و یا از ایستگاه فضایی بیایید. ولی در عین حال یک رفتار انسانی ساده و با اصالت که مملو از خوبی و مهربانی است، میتواند موجب این امر گردد. این امر شاید وضوح صفحه نمایشمان را بیشتر نمیکند ولی شناس نزدیکتر شدن به انسانیت را به ما میدهد.

 

 



خبرهای مرتبط