سرگذشت دردناک یک مادر سوری در زندان‌ رژیم اسد

یکی از بانوان سوری که همراه با شوهر و فرزندانش به ترکیه پناه آورده در گفتگو با «آناتولی»، اعلام کرد بر اثر شکنجه‌های رژیم اسد دچار سکته قلبی شده است

1231042
سرگذشت دردناک یک مادر سوری در زندان‌ رژیم اسد

ام‌هشام، زن 50 ساله سوری که پس از فوران آتش جنگ در کشورش، همراه با شوهر و فرزندان به شهر حتای ترکیه پناه آورده است، در مصاحبه با خبرنگار آناتولی گفت: بر اثر شکنجه‌های زیاد در زندان‌های رژیم بشار اسد دچار سکته قلبی شدم.

وی در این گفتگو همچنین اظهار داشت:

«سپتامبر 2011 همراه با خانواده‌ از جنگ در سوریه گریخته و وارد ترکیه شدیم. اواخر سال 2011 برای آوردن مدارک تحصیلی فرزندانم بار دیگر به سوریه رفتم، اما توسط رژیم اسد در گذرگاه مرزی ادلب دستگیر شدم و مورد شکنجه قرار گرفتم.

مرا در مرکز امنیتی مورد بازجویی قرار دادند. آنها مرا به حمایت از مخالفان نظامی رژیم اسد و ورود به ترکیه متهم و به‌خاطر این اتهامات بازداشتم کردند. پس از دو هفته به زندان دیگری در دمشق منتقل شده و 4 ماه در آنجا حبس بودم.

بد‌ترین روزهای زندگی را هنگام بازجویی در واحد امنیتی حلب گذراندم. آن زمان 42 ساله بودم، ولی برای سن و سال افراد احترام قائل نمی‌شدند. بدون توجه کوچکی و بزرگی زندانیان، همه را مورد انواع و اقسام شکنجه قرار می دادند.

بر اثر شکنجه در زندان حلب دچار سکته قلبی و در بیمارستان بستری شدم. مریض بودم، اما دستانم را با دستبند بستند. دو سرباز مرا با دست‌بسته به بیمارستان منتقل کردند. پس از مرخصی از بیمارستان نیز شکنجه‌ها ادامه یافت.

پیش از جنگ، باورکردن شکنجه‌ غیرنظامیان توسط رژیم بشار اسد بسیار سخت بود. قبلا وجود چنین زندان‌هایی در سوریه را باور نمی‌کردیم. پس از اینکه با چشمان خود شاهد این وضع شدیم توانستیم باور کنیم.

پس از بازجویی در دمشق به دادگاه نظامی و سپس به زندان حمص منتقل شدم. پیش از آن نیز در زندان دمشق بودم. در آنجا زنان را دیدم که وضعیت آنها غیر قابل توصیف است. تعداد بسیار کمی دیوانه نشده از زندان بیرون آمدند.

بر اثر شکنجه‌های هنگام بازجویی دچار فتق دیسک کمر شدم. اگر حرف نمی زدیم، بلافاصله شکنجه‌ها شروع می شد. ابزار‌های شکنجه مشخص بود. ابتدا فقط اسامی‌ آنها را می دانستیم بعد با خود‌شان نیز آشنا شدیم.

سلول انفرادی را فراموش نمی‌کنم. مکان تنگ و کثیفی بود. از پتوها هرگونه حشره‌ای بیرون می آمد. غذا‌ بسیار بد بود. به همین علت، مسموم شده و ظرف 4 ماه 17 کیلو کم کردم. در داخل نان‌ حشره‌ها وجود داشت. انسانیت معنا نداشت.

خانواده‌ام در ترکیه بوده‌اند و برای آزادی من بسیار تلاش و مبلغ زیاد پول خرج کردند. به یکی از اعضای خانواده اسد 500 هزار لیر سوری (حدود 10 هزار دلار) رشوه دادند تا آزادم کردند.

پس از رهایی از زندان حدود یک سال در ادلب به سر بردم. ممنوع الخروج بودم و اسم من را در گذرگاه‌های مرزی ثبت کرده بودند. بالاخره پس از یک سال با کمک ارتش آزاد سوریه توانستم بار دیگر وارد ترکیه شوم».



خبرهای مرتبط