پیامدهای جنگ غزه برای اسرائیل

دکترین امنیتی اسرائیل دارای چهار رکن بوده و مهم‌ترین آنها بازدارندگی نظامی است

2071104
پیامدهای جنگ غزه برای اسرائیل

اسرائیل، حتی اگر با پیروزی نظامی از جنگ غزه خارج شود، باز هم بازنده جنگ خودش خواهد بود. اسرائیل بدلیل کمپین جنگ سنگینی که پس از 7 اکتبر علیه غزه به پیش برد، نتوانست و یا نخواست از بزرگترین فرصت تاریخی از زمان تأسیس خود، استفاده کند. امروز نیز در مقیاسی با بحران امنیتی هستی‌شناختی و نگرانی موقعیت عمیقی مواجه است که از سال 1948 تجربه نکرده است.

پس از 7 اکتبر، اسرائیل کشوری‌ست که در بسیاری از جبهه‌ها شکست خورده و در سال‌های آینده باید با آن زندگی کند. یکی از اولین پیامدهای استراتژیک 7 اکتبر مربوط به امنیت است. از منظر نظامی، دکترین امنیتی اسرائیل دارای چهار رکن بوده و مهم‌ترین آنها بازدارندگی نظامی است. بازدارندگی، مهمترین سلاح یک کشور قبل از دفاع است. حملات 7 اکتبر و ضعف ارتش اسرائیل در پایدار ساختن جنگ باعث فروپاشی اسطوره بازدارندگی شد. عنصر دیگر هشدار زودهنگام است. هشدار زودهنگام بر اساس برتری دانستن مسیر اقدام دشمن در سایه تمامی قابلیت‌های اطلاعاتی یک کشور است. 7 اکتبر نشان می‌دهد که درست مانند سال 1973، توانایی هشدار زودهنگام اسرائیل کامل نیست. یکی دیگر از عناصر دکترین امنیتی اسرائیل دفاع است. دفاع شامل مجموع توانمندی‌هایی است که ارتش را قادر می‌سازد در شرایطی که بازدارندگی کارساز نبوده و تهاجم رخ می‌دهد، به عنوان نیروی اولیه به دفاع تحقق بخشد. ارتش اسرائیل در 7 اکتبر نه تنها نتوانست به وظیفه دفاعی خود عمل کند، بلکه در غزه مانند یک ارتش واقعی در جنگ با مشکل مواجه شد. رکن چهارم دکترین امنیتی پیروزی مطلق است. پیروزی مطلق به یک پیروزی نظامی بلامنازع اطلاق می‌شود که امکان سازماندهی و حمله مجدد را برای دشمن غیرممکن می‌کند. اگرچه هدف استراتژیک اسرائیل از جنگ غزه، نابودی حماس اعلام شد، اما معلوم شد که این تحقق نخواهد یافت. به همین دلیل، دولت نتانیاهو با انصراف از "نابود کردن"، "تضعیف" را انتخاب کرده و استراتژی خود را تغییر داد.

تغییر جنگ متعارف و محیط جنگ، و پویایی جدید ناشی از تغییر بازیگران و ماهیت جنگ، این سوال را مطرح می‌کند که آیا بازدارندگی اسرائیل واقعاً در خاورمیانه آینده کارساز خواهد بود یا خیر؟.

خسارات اسرائیل تنها به ظایعات نظامی محدود نمی‌شود. وقتی که عناصر اصلی تغذیه‌کننده منافع و ترس‌های یک کشور به جای حقیقی و دنیوی بودن، دینی باشد، برای آن کشور امکان پذیر نیست که به عنوان یک عضو عادی در روابط بین‌الملل رفتار کند. مثلاً داعش چنین نمونه‌ای است. زمینه تغذیه‌کننده منافع و ترس‌ها، دینی است نه دنیوی. به همین دلیل، خود را مقید به هیچ قاعده‌ای نمی‌داند. حملات اسرائیل به غزه که با قوانین جنگی مطابقت ندارد، این کشور را به کشوری تبدیل کرده است که خارج از قوانین بین‌المللی عمل می‌کند. "نسل‌کشی غزه" که پس از 7 اکتبر اجرا شد، به وضوح باعث شد اسرائیل به یک کشور نسل‌‌کش تبدیل شود. این وضعیت همان‌گونه که یک تراژدی تاریخی است، در آینده بخش جدایی‌ناپذیر شهرت بین‌المللی اسرائیل نیز خواهد بود. بیان و تعریف مکرر جنگ با منابع مذهبی توسط دولت نتانیاهو و حامیان جنگ نیز، مشکل بسیار عمیقی را آشکار می‌کند. رژیم سیاسی به اصطلاح سکولار اسرائیل چیزی جز شعارهای توخالی نیست. بدتر از آن، ثابت می‌کند که اسرائیل یک کشور مسیحایی( مسیح در یهودیت) است. در نتیجه، جنگ غزه باعث شد که اسرائیل به عنوان یک کشور رادیکال رمزگذاری شود که به قوانین بین‌المللی وابسته نبوده و جنگ را مذهبی می‌کند. بطوریکه، تظاهرات ضد اسرائیلی در حمایت از فلسطین در مقیاس جهانی باعث می‌شود اسرائیل در مقیاس جهانی منزوی شود.

ضرر دیگر برای اسرائیل به عنوان دولت رادیکالی که به قوانین وابسته نبوده و به اقدامات خود قداست عطف می‌کند، از دست دادن جامعه خود است. همانطوری که 7 اکتبر نه تنها به عنوان یک دولت بلکه به عنوان یک جامعه، احساس امنیت اسرائیل را از ریشه متزلزل کرد، جمع‌بندی حملات از نظر تاریخی حملات در قالب "هولوکاست" به تعمیق ناامنی و نگرانی‌های اجتماعی کمک کرده است. تحکیم و تقویت هر چه بیشتر احساسات ضد اسرائیلی جهانی در نتیجه شدت پاسخ نظامی اسرائیل به حملات نیز، موجب شده است که جامعه یهودی در مقیاس جهانی به یک جامعه نگران تبدیل شود. خود دولت اسرائیل مسئول این وضعیت است. در نتیجه، به کشوری تبدیل می‌شود که به دلیل عملکرد خود، نگرانی‌های جامعه را به جای برطرف کردن، عمیق‌تر می‌کند.

در این نقطه، ضرر مهم دیگر این است که اسرائیل به تدریج از رویه‌های دموکراتیک دور شده و در محور افراط‌گرایی، به یک کشور اقتدارگرا تبدیل خواهد شد. عادی‌سازی سیاست و جامعه در کشوری که دینامیزم اصلی سیاست همواره بر دیگری برتر بوده و بقا دارد، امکان‌پذیر نیست. روند پیش روی اسرائیل پس از 7 اکتبر نیز مشابه خواهد بود. در این زمینه، زندگی سیاسی در اسرائیل رادیکال‌تر و گفتمان‌های سیاسی تند در حوزه عمومی، در محورهویت ملی‌گرای یهودی دوباره تحکیم خواهد شد. این وضعیت، اسرائیل را در مقابل مسئله فلسطین به سوی اردوگاهی سخت‌تر سوق داده و راه‌حل دو دولتی غیرممکن خواهد شد.

مهم‌ترین ضرر اسرائیل علاوه بر خسارات نظامی، سیاسی و اجتماعی، در موقعیت ژئوپلیتیک منطقه‌ای خود به بار می‌آید. عادی‌سازی منطقه‌ای قبل از 7 اکتبر فرصتی استراتژیک برای اسرائیل ایجاد کرد تا انزوای تاریخی خود را رفع کند. فقط، نگاه اسرائیل به مسئله فلسطین به عنوان یک بازی که در آن تنها خود برنده است و عملکرد خصمانه‌اش نسبت به بازیگران منطقه‌ای، انزوا را به همراه می‌آ‌ورد. بسیاری از فرصت‌های استراتژیک، به‌ویژه عادی‌سازی روابط اعراب و اسرائیل، پروژه‌های اقتصادی منطقه‌ای و مشارکت‌های انرژی، به دلیل غزه، دیگر از فرصت بودن خارج شده‌اند. بازسازی این عرصه فرصت آسان نخواهد بود. این روند یا اسرائیل را علی‌الخصوص در سوریه و لبنان سخت‌تر می‌کند و یا با جای دادن در یک معادله منطقه‌ای، مجبور به سازش خواهد کرد.

حملات غزه و خشونت‌های نامتناسب اسرائیل موجب شد که این کشور سیاست، جامعه و ایمیج منطقه‌ای و جهانی خود را که در اصل بد بود، از دست بدهد. اسرائیل نسبت به گذشته کشوری منزوی‌تر و ناامن‌تر در خاورمیانه است.

نویسنده: پروفسور دکتر مراد یئشیل‌تاش مدیر بنیاد تحقیقات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ترکیه



خبرهای مرتبط