چرایی راه‌اندازی کمپین‌هایی مانند «آزادی‌های یواشکی» و «چهارشنبه‌های سفید» در ایران

انقلاب 1979 و پیروزی اسلامگرایان، پوشش موی سر زنان و یا بعدها حجاب را به یک عنصر هویتی جدید برای این قشر تبدیل کرد.

1861273
چرایی راه‌اندازی کمپین‌هایی مانند «آزادی‌های یواشکی» و «چهارشنبه‌های سفید» در ایران

آشنایی ایرانیان با مدرنیته و شکل‌گیری دولت ملی، زمینه‌های جدیدی از نگاه به خویش در میان مسلمانان این کشور پدید آورد. اوریانتالیسیم یا شرق‌شناسی که به‌عنوان علم جدید در اروپا شکل گرفته بود تاثیر عمیقی در نگاه روشنفکران مسلمانان از جمله ایرانی‌ها به خود داشت. آنها با مطالعه نوشته‌ها و تحقیقات غربی، نسبت به خود، آگاهی و شناخت پیدا کردند. اگرچه این شناخت فرسنگ‌ها از واقعیت جامعه آنان فرسنگ‌ها دور بود، اما برای مدرنیزاسیون جامعه و جبران فاصله خود با غربی‌ها، بدان نیازمند بودند و آن را پذیرفتند.

ناگفته نماند که فرایند مدرنیزاسیون، چندان آسان نبود و خیلی زود تفاوت در دیدگاه روشنفکران و پیشروان مدرنیته آشکار شد. گروهی به تقلید تام و کمال از غرب روی آوردند. گروهی نیز بر پذیرش تکنولوژی غربی و با حفظ فرهنگ دینی-سنتی خود تاکید داشتند. گروه سومی هم که می‌کوشید مدرنیته را از دل دین و سنت‌ها بیرون بکشد، اگرچه ابتدا نفوذ و قدرت کافی داشت، ولی خیلی زود از میدان اندیشه‌ها کنار گذاشته شد.

با خلع احمدشاه قاجار از سلطنت و اعلام پادشاهی توسط رضا پهلوی، گروه سوم نفوذش بین پیشروان مدرنیته ایرانی را از دست داد و ترکیبی از گروه اول و دوم توانستند با حمایت از دولت جدید، مدرنیزاسیون دلخواه خود را در جامعه پیاده کند. گرچه گروه سوم به دلیل تعلق خاطر به دین و سنت، میدان را باخته بود، اما این بدین معنی نبود که بانیان مدرنیزاسیون جدید به تمامی رشته‌های سنتی پدرسالاری جامعه را پنبه خواهند کرد.

عدم اراده برای رستن کامل از پدرسالاری، خود را در سیاست و همچنین جامعه نشان داد. پادشاه همچون پدری مهربان همه را به‌سوی خوشبختی فرامی‌خواند؛ گویی او عاری از خطا و قوه تشخیص خیر و شر برای ملت بود. همانطور که روحانیت چنین مکانتی برای خود قائل بود. هر دو مردم را به چشم رعیت می‌نگریستند و از آنها پیروی بی‌چون‌وچرا می‌خواستند. ازاین‌رو، علی‌رغم تاثیرات مدرنیزاسیون بر جامعه ایران، به‌جز بانوان طبقات مرفه تغییر چندانی در وضعیت این قشر رخ نداد.

با بهبود وضعیت اقتصادی و تشویق دولت، حضور اجتماعی زنان ایرانی در دهه‌های 40 و 50 شمسی افزایش یافت، اما همچنان نقش سیاسی آنان نادیده گرفته می‌شد. برخی افزایش حضور زن در اجتماع با پوشش غربی را عامل تشویش مرد ایرانی می‌دانستند و نشانه بیگانگی جامعه نسبت به سنت‌های ملی و مذهبی تعبیر می‌شد. چشم‌پوشی از حق و حقوق سیاسی زنان توسط دولت و نگاه تحقیرآمیز طبقاتی از مردم به آزادی پوشش آنان، ریشه در نگاه پدرسالارانه دولت و جامعه ایران داشت.

در دهه چهل شمسی (60 میلادی)، با افزایش قیمت و درآمد نفت، حکومت ایران این مجال را یافت که روند مدرنیزاسیون را تسریع بخشد. از آن‌سو، اسلام عامل عقبماندگی جامعه ایران تلقی و تاریخ جدیدی برای مردم از شکوه و جاوادانگی «ایران باستان» روایت می‌شد (روایت اوریانتالیستی). علاوه بر این، بعدها روایت جدیدی از مذهب تشیع (روایت هانری کرین) نیز زمینه جدیدی برای رونق ملی‌گرایی و نوستالژی فراهم کرد که ایرانیان آن را برگزیده بودند و با دیگر مسلمانان تفاوت داشتند.

با بروز اولین نشانه‌های شکست برنامه‌های اقتصادی، گروه‌ها و طبقات وفادار به سنت و مذهب، شعار «بازگشت به خویشتن خویش» سردادند. حال نهادهایی که تا چندی پیش عامل عقب‌ماندگی تلقی می‌شدند، به‌عنوان منادیان جدید ظهور یافتند. روحانیونی که از عرصه سیاسی کنار گذاشته شده بودند در قالب منجیان مردم از فقر و بی‌عدالتی به میدان سیاست بازگشتند و پوشش زنان طبقه جدید را غربی‌سازی می‌دانستند. بدین ترتیب، الگوهای غربی برای زنان، جزئی از دلایل شکست مدرنیزاسیون و پیشرفت اقتصادی قلمداد شدند.

حال دیگر، الگوی فمینیستی غربی منبع تحول و پبشرفت زن مسلمان ایرانی تلقی نمی‌شد. اندیشه‌های مبارزه‌جویانه چپ را نیز نباید نادیده گرفت، چون طرفداران بسیاری داشت. شعار «فاطمه، فاطمه است» دکتر علی شریعتی با تکیه بر نوستالژی جدید خیلی زود توانست در میان زنان تحصیلکرده و دختران دانشجوی مبارز جا باز کند. بسیاری از زنان حاضر در جلسات حسنییه ارشاد، با پوشاندن موی سرشان، به‌عنوان یک نماد متفاوت و البته سیاسی عمل می‌کردند.

انقلاب 1979 و پیروزی اسلامگرایان، پوشش موی سر زنان و یا بعدها حجاب را به یک عنصر هویتی جدید برای این قشر تبدیل کرد. حامیان حکومت جمهوری اسلامی با ابزارهای مدرن حکومتداری هیچ مشکلی ندشتند و تکنولوژی را برای آسایش زندگی ضروری می‌دانستند، ولی فقط به یک نماد نیاز داشتند تا نشان دهند که جامعه ایده‌آل اسلامی مدنظرشان که مخالفتی هم با ارزش‌های مدرن ندارد چگونه است. بنابراین باز هم زن مسلمان به عنوان نماد جامعه جدید ایرانی معرفی شد.

ابتدا پوشاندن موی سر در ادارات دولتی برای زنان اجباری شد و سپس سختگیری‌ها بر پوشش آنان در جامعه افزایش یافت. حکومت زنان سکولار را از عرصه‌های سیاسی و بورکراسی حذف کرد. هر چقدر باورمندان به حجاب می‌توانستند به پست و مقام برسند، به همان میزان زنان سکولار و بی حجاب و بدحجاب، از چنین امتیازاتی محروم می‌شدند.

چند دهه بعد از انقلاب ایران، شاهد دوران جدیدی در این کشور هستیم. با گسترش تکنولوژی و رسانه‌ها، کنشگری زنان سکولار در جامعه ایران افزایش یافت و اینترنت و شبکه‌های اجتماعی مجال بروز در اختیار زنان مخالف حجاب اجباری قرار داد. آنها با حمایت از کمپین‌هایی مانند «آزادی‌های یواشکی» و «چهارشنبه‌های سفید» و انتشار تصاویر بدون حجاب از خود دور جدیدی از مبارزه با قوانین حکومت را آغاز کردند.

از سوی دیگر، حکومت ایران نیز برای مقابله با این پدیده، با کمک زنان و مردان مذهبی کمپین جدیدی راه انداخته و در تریبون‌های نماز جمعه، صدا و سیما، مساجد و غیره تحریک قشر مذهبی جامعه علیه بدبحجایان و بی‌حجابان به‌کار گرفته است. سیستمی که امکانات فراوانی را در اختیار طبقه همسوی خود گذاشته است حالا انتظار دارد آنها برای حمایت از ایدئولوژی حاکم در خیابان حضور یابند. حال به گفته «شانتال موفه» رویایی بین «ما/آنها» به‌عنوان منازعه اخلاقی خیر با شر دیده و مخالف به دشمن تبدیل می‌شود.

منبع: خبرگزاری آناتولی

نویسنده: دکتر اعظم احمدی، پژوهشگر و فارغ‌التحصیل علوم سیاسی از دانشگاه «اینونو» در مالاتیای ترکیه 



خبرهای مرتبط