آیا آمریکا و اسرائیل در حال ایجاد نظم نوین منطقه‌ای و خارج ساختن ایران از معادلات جدید جهانی هستند؟

گذشت زمان نشان خواهد داد که آیا ایران رفلکس‌های انقلابی خود را کنار گذاشته و با عقب‌نشینی بزرگ به داخل مرزهایش در نهایت با آمریکا آشتی خواهد کرد یا اینکه به سمت هسته‌ای شدن پیش خواهد رفت

2193519
آیا آمریکا و اسرائیل در حال ایجاد نظم نوین منطقه‌ای و خارج ساختن ایران از معادلات جدید جهانی هستند؟

از اولین ارزیابی‌هایی که پس از حملات 7 اکتبر انجام شد، این بود که عملکرد بازیگران مسلح غیردولتی، ناشی از ابهامات دوره قبل، به شکل قابل توجه پایان خواهد یافت و شدت خشونت رخ داده، توجه دولت‌ها را مستقیماً به منطقه درگیری معطوف خواهد کرد. استفاده بیش از حد اسرائیل از قوه قهریه که به نسل‌کشی تبدیل شد، تحولی بود که این پیش‌بینی را تقویت می‌کرد. تل‌آویو با ادعای اینکه با یک «گروه تروریستی» می‌جنگد، از مواد منفجره معادل چندین بمب هسته‌ای در منطقه‌ای پرجمعیت استفاده کرده و نه تنها حماس و مردم غزه را که حامی این سازمان هستند مجازات می‌کند، بلکه سعی می‌کند حامیان بین‌المللی فلسطین را نیز مرعوب نماید. هشدار مقامات ترکیه در مورد احتمال گسترش این جنگ در سطح منطقه نیز نشان می‌دهد که این جنگ ابعاد جدی به خود گرفته است. این روند به شکلی غیرمنتظره با انتقال ناوهای هواپیمابر آمریکا به منطقه در ماه سپتامبر به نقطه اوج جدیدی رسید.

جنبش حزب‌الله و پبشینه آن

جنبش حزب الله که در اوایل دهه 1980 تأسیس شد و طی چند دهه نه تنها در لبنان بلکه در کل منطقه به یک نیروی مهم نظامی و سیاسی تبدیل گردید، از همان ابتدا حمایت کلامی بالایی از جبهه مقاومت نشان داده که این میزان حمایت در عمل مشاهده نشده است. دلیل این نگرش حزب الله مانند حماس امتناع از یک رویارویی مستقیم نظامی با اسرائیل و آمریکا بود. آنها می‌خواستند مبارزات خود را در یک دوره زمانی طولانی گسترش دهند و سپس منتظر بمانند تا دولت بنیامین نتانیاهو در مقابل فشارهای مختلف داخلی و خارجی با قبول شکست تسلیم شود. اگرچه چندان مورد توجه قرار نمی‌گیرد، اما «مقاومت» به نام ایران و دکترین اساسی این سازمان نیز حاکی از این وضعیت بود: «تلاش برای بقا» در برابر دشمنی قوی‌تر از خود. 

این در حالی است که دولت اسرائیل به رهبری نتانیاهو که معتقد است تا حد زیادی به اهداف نظامی خود در غزه دست یافته، نشان داده است که قصد ندارد در دام یک جنگ فرسایشی بیفتد. پس از حملات گسترده، از طریق انفجار پیجرها و بی‌سیم‌ها، اسرائیل این بار به جلسات فرماندهان حزب الله حمله کرد و بسیاری از شخصیت های بلندپایه آن را کشت. با این حال، بدون شک مهمترین این حملات در 27 سپتامبر انجام گرفت و رهبر معروف حزب‌الله حسن نصرالله که بیش از 30 سال این سازمان را رهبری می کرد، مورد هدف قرار گرفت. با استفاده همزمان از بمب‌های ساخت آمریکا، دبیر کل حزب‌الله به همراه شخصیت‌های ارشدی که برخی از آنها ایرانی بودند، جان خود را از دست دادند. لحن احساسی نصرالله در آخرین سخنرانی خود مبنی بر اینکه "دشمن از نظر فناوری بر ما برتری دارد" به نوعی پایان او بود.

حملات همه جانبه اسرائیل؛ بمباران سفارت ایران در سوریه، ترور هنیه در تهران و حتی سانحه مشکوک سقوط بالگرد ابراهیم رئیسی، همه اینها به یک معنا گامی علیه ایران بود و تمامی دستاوردها و سیاست‌هایی را که ایران از سال 1979 با شعار "صادرات انقلاب" در پیش گرفته، به خطر می‌اندازد. تهران فکر می‌کرد پس از «بهار عربی» چهار پایتخت عرب را در اختیار دارد و بر ساختارهای شیعی منطقه که مهم‌ترین آنها حزب‌الله بود و نیز اکثریت آنها توسط حزب‌الله آموزش دیده بودند، تکیه داشت. اگرچه ترور قاسم سلیمانی در ابتدای سال 2020 ضربه بزرگی به ایران بود، اما اقادامت ایران از این تاریخ تا 7 اکتبر نشان داد که استراتژی ایران نسبتاً موفق بوده است. در نتیجه این استراتژی، قدرت بعث در سوریه حفظ شد، مکانیسم سیاسی جدید تحت سلطه شیعیان در عراق نهادینه شد و انصارالله به عنوان بزرگترین نیروی نظامی در یمن باقی ماند.

نتانیاهو که تصور می‌شد زندگی سیاسی‌اش پس از 7 اکتبر به پایان رسیده، به قول معروف تلاش می‌کند تا بحران را به فرصت تبدیل کند و تاکنون توانسته حمایت کامل آمریکا از استراتژی خود را دریافت کند. اما آنچه در اینجا باید به آن اشاره کرد این است که خطوط قرمز واقعی را آمریکا تعیین می‌کند. در این زمینه، ناکامی اسرائیل در ارائه پاسخی معادل به حملات هوایی گسترده ایران در 13 آوریل را می توان بخشی از «گفتگوی عملی» ایران و آمریکا خواند. دولت بایدن علیرغم تمام اظهارات علنی خود، در حالی که به هرگونه حمله علیه متحدان منطقه‌ای ایران از جمله غیرنظامیان چراغ سبز نشان می‌دهد، به عنوان پیام فرعی نیز به تهران می‌گوید که به ثبات ایران اهمیت می‌دهد و نمی‌خواهد تهران را از این معادلات منطقه‌ای خارج کند. در واقع، اسرائیل که در غزه نسل‌کشی کرد و در عرض چند هفته توانست حزب‌الله، بزرگ‌ترین سازمان مسلح غیردولتی جهان را تا حد زیادی از قدرت عمل ساقط کند، به‌جز برخی خرابکاری‌ها هنوز حمله معنی‌داری علیه ایران در داخل این کشور انجام نداده است. 

در این مرحله به نظر می رسد توپ در زمین ایران است. تهران باید تصمیم بگیرد که پیشنهاد آمریکا را بپذیرد یا نه؟ پیشنهادی که ظاهرا از سوی آمریکا به ایران ارائه شده؛ تضمین امنیت نسبی ایران در ازای انحلال قابل توجه نیروهای مسلح این کشور و عقب کشیدن آنها به داخل مرزهای کشوری است، نیروهای مسلحی که ایران 45 سال است روی آن سرمایه گذاری می‌کند. با این حال، هنوز مشخص نیست که ایران چگونه به این پیشنهاد پاسخ خواهد داد.

در این مورد، دانشگاهیان، کارشناسان و دیپلمات‌های سابق داخل ایران، صدام حسین و معمر قذافی را مثال می‌زنند و استدلال می‌کنند که آن دسته از کشورهای منطقه که مکانیسم‌های دفاعی خود را در ازای مصالحه سیاسی کنار گذاشتند، در مدت کوتاهی مورد حمله و اشغال آمریکا قرار گرفتند. این تحلیل‌ها اغلب با این تز همراه است که ایران اکنون باید سلاح هسته‌ای داشته باشد. البته می‌دانیم که ایران یک برنامه هسته‌ای پیشرفته از جمله فعالیت‌های غنی سازی اورانیوم در سطح بالا دارد. در واقع، بسیاری از تحلیل‌های مبتنی بر غرب که قبل از 7 اکتبر منتشر شد، حاکی از آن بود که اگر ایران اراده سیاسی نشان دهد، ظرف چند ماه می‌تواند به سلاح هسته‌ای دست یابد.

به طور خلاصه گذشت زمان نشان خواهد داد که آیا ایران رفلکس‌های انقلابی خود را کنار گذاشته و با عقب‌نشینی بزرگ به داخل مرزهایش در نهایت با آمریکا آشتی خواهد کرد یا اینکه با افزودن بر فعالیت‌های هسته‌ای خود که همیشه بر صلح‌آمیز بودن آن تاکید داشته، به سمت هسته‌ای شدن پیش خواهد رفت. آنچه مسلم است همانطور که بسیاری از چهره‌های داخل این کشور تاکید می‌کنند، دکترین و استراتژی منطقه ای 45 ساله ایران بی‌معنی شده و قدرت بازدارندگی آن به شدت فرسوده شده است.

قرار گرفتن ترکیه در جغرافیایی که از لبنان تا عراق امتداد دارد و مملو از گروه‌های شبه نظامی شیعه و مسلح است، به این معنی است که ترکیه نیز باید خود را با موازنه‌های جدید جهانی وفق دهد. در این مرحله، نحوه پاسخ بشار اسد به دعوت آنکارا که تصور می‌شود هدف بعدی اسرائیل باشد، بسیار مهم است. در دوره جدید، در حالی که ترکیه همچنان کمپین به رسمیت شناخته شدن فلسطین در سطح جهان را رهبری می‌کند، شاید تهران این نگرانی را دارد که اگر در برخی مناطق به حضور نظامی خود پایان دهد، چه کسانی و چگونه این خلا را پر خواهند کرد و شاید لازم باشد بر این اساس اصلاحاتی در سیاست خارجی خود انجام دهد.

نویسنده: دکتر حقی اویغور، معاون رئیس آکادمی اطلاعات ملی ترکیه 
منبع: خبرگزاری آناتولی



خبرهای مرتبط