تحلیل جمعیتشناس افغانستانی از علل نفرتپراکنی اخیر علیه پناهندگان در ایران
مجید محمدی، جمعیت شناس افغانستانی ساکن ایران در گفتوگو با خبرنگار آناتولی تحولات روزهای اخیر بین ایران و افغانستان را با توجه به پیشینه دو کشور تحلیل کرده است

مجید محمدی، جمعیت شناس افغانستانی که در ایران تحصیل و زندگی میکند در گفتوگو با آناتولی به تحلیل ریشهها و عوامل تنش اخیر بین ایران و افغانستان پرداخته و تاکید کرد «رویکرد سازنده و نقاد از رفتار دولت و جامعه میزبان در نسبت با مهاجران، بستری عقلانی و دور از تعصب و تنفر را میطلبد. همزیستی مسالمت آمیز و روابط همدلانه بین دو ملت افغانستان و ایران جدیترین نیاز و مطالبه است و این مهم از دل تفکر حذفی و طالبانی و دیگر ستیزانه بیرون نمیآید». به عقیده وی «نیروهای طالبان سختترین ضربه را به دموکراسی و گفتمان صلح زدند. پس هر نوع صدای مطالبات انسانی از تریبون طالبان مشکوک است».
مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
- در روزهای اخیر با «دیگری» ستیزی میان دو ملت ایران و افغانستان روبرو بودیم که البته این اتفاقات سابقه تاریخی دارد و در چند دهه اخیر که ایران میزبان افغانستانیها بوده است ما تنشهایی را شاهد بودیم. به نظر میرسد تحولات اخیر ناگهانی نبوده و بیشتر شبیه آتش زیر خاکستری بوده که شعلهور شده است. نظر شما در این رابطه چیست؟
در جغرافیای این منطقه دیگر ستیزی و غیر پنداری پدیدهی جدیدی نیست. اگر بخواهیم به صورت خاص به دو کشور ایران و افغانستان توجه کنیم، میبینم که مفهوم هویت که حول یک «ما» شکل میگیرد از اساس بر تقابلهای دوگانه سیاه و سفید شکل گرفته است. هرکس که شبیه ماست از ماست و هر کس که چون ما نیست «دیگری» و دشمن هست. این شباهت میتواند شباهت نژادی، زبانی، فکری، اعتقادی و ملی باشد. پی آمد این نوع نگاه به هویت و رابطه انسانها چیزی نیست جز تنفر از دیگری و خوار شماری و ناچیز انگاری غیر خودیها. اگر از زمینههای تاریخی - اجتماعی شکل گیری این نوع نگاه به هویت بگذریم؛ یک چیز غیر قابل انکار است و آن نقش سیاست گذاری حاکمیتها در باز تولید چنین نگاهی است. در ایران حد اقل اگر به دوره پهلوی و بعد از آن بنگریم، میبینم که ذیل نگاه پان ایرانیسم و در تقابل با پان ترکیسم و پان عربیسم؛ همیشه یک نگاه عرب و ترک ستیزی غالب بوده است. جوک هایی که برای ترکها وجود دارد این ادعا را ثابت میکند.
- آیا این دیگری ستیزی در افغانستان نیز سبقه تاریخی دارد؟
بله، در افغانستان بعد از سلطه پشتونها قِسم دیگری از دیگری ستیزی شکل میگیرد. تحقیر اقلیتهای تاجیک و ازبک و خصوصا هزارهها. کسانی بیشترین تحقیر و حذف را تجربه میکردند که کمترین شباهت و اشتراک را با قوم پشتون داشتند. هزارهها هم به دلیل تفاوت نژادی و هم تفاوت مذهبی و زبانی در معرض بیشترین رفتارهای حذفی و دیگرستیزانه ازسوی طیف مسلط بودند. این نگاه دیگر ستیزی در خارج از افغانستان از سوی پشتون گراها بیشتر خود را به صورت فارسی ستیزی و ایرانی ستیزی نشان داده است. اگر چه این نگاه بیتأثیر از رویکرد غالب رسانههای مسلط نبوده است که عمدتن از سیاست ایران هراسی غربی متأثر بوده است.
- دیگری ستیزی در ایران علیه مهاجران افغانستانی چگونه رخ داد؟
در رابطه با ایران در چند دهه اخیر میبینیم که چهره داخلی دگر ستیزی متوجه مهاجران افغانستانی است. در اوایل اگر به جوک ها و کنایه های زبانی داخل کشور ایران توجه شود متوجه میشویم که این تحقیر دیگری بیشتر از سوی فارسها وجود دارد که در پیوند با تفکر برتری نژاد آریایی اقوام غیر پارس خصوصا ترکها و عربها تحقیر میشدند. اما به مرور یک چرخشی که اتفاق میافتد، غیر پنداری و دیگر ستیزی علیه مهاجران افغانستانی است. حسی که از تحقیر یک مهاجر به یک ایرانی دست میدهد این هست که مفهوم «ما» ی جمعی را در نفرت جمعیای که از مهاجر دارند احساس میکنند. همانطور که شکل بیرونی این تقابل نفرت از غرب و دشمنان بیگانه است. البته که این مهاجر ستیزی فراز و فرودهایی داشته است و شهر به شهر متفاوت بوده است و هرچه رو به جلو آمدهایم و خصوصا با گسترش شبکههای اجتماعی و فراگیر شدن اینترنت، این رویه تغییر کرده است و رو به بهبود بوده است و همچنین تعدیلاتی از سوی دولت ایران صورت گرفته است.
- بنابراین با توجه به اتفاقات اخیر که در رسانهها و فضای مجازی در رابطه با موضع گیریهای تند و احساسی بین افغانستانیها و ایرانیها پرداخته شد میتوان گفت نتیجه این است که زمینه اجتماعی- تاریخی نفرت از دیگری در این دو جغرافیا وجود داشته است.
درست است. نفرتها به دلایل گوناگون انباشت میشود و زمانی که بانک نفرت پر شد؛ قابل انفجار شده و عمل میکند. با این حال فهم چگونگی این وقایع مهم هست. اینکه چرا این موضوعات در مواقعی خاص از سوی رسانهها برجسته میشود و چه کسانی از برجسته شدن نفرت بین ملتها سود میبرند و چگونه سود میبرند؟ در تاریخ 16 فروردین در داخل یکی از صحنهای حرم امام هشتم شیعیان واقع در شهر مشهد به گفته رسانهها حملهای تروریستی و خشونت آمیز از سوی یک ازبک تبار افغانستانی صورت میگیرد که در پی آن دو روحانی به قتل رسیده و یکی آز آنها شدیدا زخمی میشود. اولین و بیشترین بازتاب از این واقعه در رسانهها تاکید بر افغانستانی بودن و ملیت فرد قاتل بود تا تأکید بر نوع تفکر تکفیری یا مثلا سلفیگری فرد. جای پرسش است که این اتفاق در یکی از سازگارترین شهرهای ایران در رابطه با مهاجران افغانستانی رخ میدهد. مشهد به نسبت دیگر شهرهای ایران کمترین تنش را بین مهاجران و جامعه میزبان داشته است. این شکلی از مدارا به دلیل پیشینه مذهبی و زوار خیز بودن شهر مشهد و همیشه تجربه حضور دیگری را داشتن است. این تأکید من به این دلیل است که میخواهم به عمدی بودن و حساب شده بودن این اتفاق اشاره کنم. که چگونه این شکل از طراحی تروریستی میتواند ابعاد اجتماعی این حادثه را تحت تأثیر قرار بدهد. مثلا حساسیت مذهبی ایجاد کند و همچنین به نفرت از مهاجر در این شهر امن دامن بزند. نکتهای را که میخواهم مورد توجه قرار بدهم این است که چگونه دولت نامشروع طالبان از این حادثه سود میبرد. یکی از ضعفهای جدی حاکمیت طالبان عدم مشروعیت و نداشتن همراهی مردم افغانستان است . همانطور که ابتدا گفته شد یکی از کارکرد های تنفر جمعی، شکل گیری هویت کاذب «ما» است. دولت طالبان با ابزارهای رسانهای مانور دادن روی این واقعه و ایجاد تنش میان ایرانیها و افغانیها با جریحهدار کردن احساسات آنان و ایجاد کین توزی بین آنان ماهی مقصود خود را میگیرد.
- یعنی شما معتقدید این شانتاژ خبری از سوی شبکههای خبری طالبان است؟
آنان به صورت حرفهای صحنهها و کلیپهایی تحریک آمیز و تحقیر کننده را گزینش کرده و مدام منتشر میکنند. جملاتی انتقام برانگیز و دیگر ستیزانه را بیان میکنند. تروماهای جمعی را دامن میزنند و تهدید میکنند. اما هرگز تحلیل نمیکنند و به چرایی و خاص بودن و استثنا بودن آنها اشاره نمیکنند. حتی از ذکر مکان و زمان آن طفره میروند. این رسانهها که گویی مدتها کمین کرده بودند تا در یک لحظهای خاص ضربهای مهلک را وارد کنند وارد صحنه میشوند و اکثرا گمنام و با نامهای مستعار و مقطعی و نوپدید هستند. این سبک از انتشار تصاویر فرصت تفکر و تعقل را از مردم میگیرد و آنها را با بمباران تصاویر پیاپی تسخیر میکند. این خصیصه مهلک تصویر و رسانههای فاقد اخلاق حرفهای است.
آیا در این میان طالبان به دنبال مشروع سازی خود است؟
مردم آسیب دیده افغانستان به دلیل داشتن تجربههای تروماتیک و فروپاشیهای اجتماعی و فردی و احساس بی پناهی، همیشه خلأ نداشتن یک غرور ملی و «ما»ی منسجم را احساس میکنند. این مساله نیاز آنها را به داشتن یک حامی مقتدر و انتقام گیرنده که ایده آل آن مفهوم «بابا»ی ملت است را نشان میدهد. طالبان در میانه این بلبشو و هیاهو که در حقیقت خود مسبب آن است، نقش حامی ملت افغان را ایفا میکند تا بتواند برای خود مشروعیتی دست و پا کند، با کدام منطق؟ با منطق تولید نفرت و خریدن مشروعیت. باید از طالبان پرسید که چه کسانی دموکراسی نوپای و تنها فرصت توسعه و ملت سازی را در افغانستان از بین برد؟ چه کسانی مسبب آواره شدن میلیونها افغانستانی در سرتاسر جهان شدند؟ این اتفاق به هر دلیلی میتواند رخ داده باشد، اما نکته مهم این است که چه کسانی از کم و کیف این حادثه نفع میبرند و اثرات آن را مهندسی میکنند. در این برهه از زمان و با توجه به وضعیت سیاسی و اقتصادی دولت ایرانِ، آنها از انفجار مخزن نفرت هیچ سودی نمیکنند. نفع دولت ایران در حال حاضر نداشتن تنش با مردمان همسایه شرقی خود است و همینطور با مهاجرانی که چندین دهه در آنجا حضور داشتهاند و علیرغم تبعیضات ساختاری در لابه لای بافت اجتماعی -اقتصادی کشور ایران، درهم تنیده شدهاند. لازم به ذکر است که این توقع از دولت ایران میرود که با اعمال قانون در نقاطی از کشور که افراد خود سر از فضای به وجود آمده سوء استفاده کرده و دست به تحقیر مهاجران زده و علیه آنها در غیاب قانون اعمال خشونت میکنند، این افراد شرور و خود سر را مهار کرده و حضور قانون و عدالت را به آنها نشان بدهند تا این تنشها کنترل شود.
- به عقیده شما این تنش و تنفر بیشتر از چه سمت و سویی ایجاد میشود؟
جالب توجه این است که این تنش و تنفر بیشتر در فضای مجازی و اکثرا از سوی افغانها و ایرانیهای ساکن خارج از ایران است تا داخل ایران. و یا در نقاط مرزی و مختصات تردد قاچاق برها. نقاطی که قانون در آن جا غایب است. همچنین شبکههای اجتماعی گمنام و مقطعی در هر دو طرف با گزینش تصاویر و کلیپهای تحریک آمیز و تنفر زا و انتشار پیاپی آن با منطق افزایش کینهتوزی و انتقام؛ آتش بیار معرکه هستند. این مصادیق پروژهای بودن چنین رویکردی را میرساند.
منبع: خبرگزاری آناتولی