پیامد‌های سیاست خارجی دوره دوم ریاست‌جمهوری ترامپ

دولت ترامپ نباید نگرانی‌های امنیتی ترکیه در سوریه و حساسیت این کشور در مورد گروه تروریستی ی‌پ‌گ را نادیده بگیرد

2212473
پیامد‌های سیاست خارجی دوره دوم ریاست‌جمهوری ترامپ

چهار سال آینده دنیای ترامپ مطمئناً بهتر نخواهد شد، اما عدم اطمینان در مورد بدتر شدن و یا نشدن آن همچنان ادامه دارد. تیم جدید سیاست خارجی و امنیت ترامپ در مقایسه با دوره اول ماگا(آمریکا را دوباره بزرگ کنیم) در خط بسیار جنگ‌طلبانه و رادیکال‌تری جای گرفته است. در دوره اول، ماگا 1.0 با شعار "اول آمریکا" سیاست خارجی ابرواقع‌گرا را به نمایش گذاشت، اما این رویکرد رهبری جهانی ایالات متحده را تقویت نکرده، در حل مشکلات اقتصادی ناتوان مانده و نتوانست روسیه و چین را کنترل کند. در حالی که انتظار می‌رفت آمریکا در رقابت قدرت جهانی به برتری برسد، این استراتژی نتایج مطلوبی به همراه نیاورده و عمل‌گرایی آمریکا در روابط بین‌الملل به رویکرد حمایتی به ویژه در جنوب جهانی تبدیل شد.

در دوره جدید، در تیم ترامپ نام‌های بسیار سخت‌تری در حوزه‌های دفاعی و سیاست خارجی جای دارد. پیت هگزث نامزد وزارت دفاع، به عنوان یک صهیونیست مذهبی شناخته می‌شود که از خارج از نهاد امنیتی سنتی آمریکا آمده است. مارکو روبیو نامزد وزیر امور خارجه، یک جنگ‌طلب سرسخت و طرفدار اسرائیل است که هیچ تجربه‌ای در دیپلماسی بین‌المللی ندارد. این اسامی نشان می‌دهد که تیم سیاست خارجی ترامپ در حال دور شدن از سنت محافظه‌کارانه بین‌المللی‌گرایی و اتخاذ یک سیاست امنیتی پوپولیستی و نظامی گرایانه‌تر است. ترامپ و تیم او بر این باورند که تهدید نیروی نظامی و تحریم‌ها نفوذ دیپلماتیک را افزایش می‌دهد، اما این نگرانی وجود دارد که چنین روش‌هایی به جای تامین ثبات جهانی، هرج‌ومرج بیشتری ایجاد خواهد کرد.

علی‌الخصوص سیاست اسرائیل، به عنوان یک موضوع اولویت‌دار برای تیم ترامپ نمایان می‌شود. اگرچه موضع طرفدار اسرائیل با اهداف راهبردی مانند کاهش جمعیت غزه، الحاق کرانه باختری و اشغال جنوب لبنان سازگار است، اما دست‌یابی به این اهداف دشوار می‌باشد. اگر دولت ترامپ با این حمایت یک چک سفید به اسرائیل بدهد، می‌تواند تنش‌ها را در منطقه تشدید کند. در عین حال، حمایت کورکورانه آمریکا از اسرائیل ممکن است در درازمدت بی ثباتی بیشتری در خاورمیانه ایجاد کند و واشنگتن را در موقعیت منزوی در منطقه قرار دهد.

مسئله ایران نیز به عنوان یکی از موضوعات چالش‌برانگیز دولت ترامپ به شمار می‌رود. گفته می‌شود که ایران ممکن است در حال تضعیف باشد، اما ظرفیت خود را برای ایجاد بحران‌های منطقه‌ای حفظ می‌کند. استراتژی ترامپ برای تحت فشار قرار دادن ایران از طریق تحریم‌های بیشتر و استفاده از نیروی نظامی می‌تواند ایران را مجبور کند که سیاست تهاجمی‌تری را دنبال کند. این رویکرد می‌تواند کشورهای حوزه خلیج فارس را آسیب‌پذیرتر کرده و امنیت منطقه را به طور جدی تضعیف کند. به همین دلیل گفته می‌شود که برای یک راه حل واقع‌بینانه و بلندمدت، بازگشت به مذاکرات هسته‌ای و تشویق توافق منطقه‌ای ضروری است.

موضوع روسیه یکی از چالش‌های استراتژیک دولت ترامپ است. اتخاذ رویکرد " بگیر و بده" ترامپ بر اساس بازدارندگی نظامی در جستجوی راه حلی برای جنگ اوکراین می‌تواند اروپا را بی‌دفاع و ناتو را تضعیف کند. روسیه در جنگ اوکراین شکست نمی‌خورد و آمادگی جدی برای آتش‌بس نشان نمی‌دهد. سیاست ترامپ در کاهش کمک به اوکراین می‌تواند دست روسیه را تقویت کند و ساختار امنیتی اروپا را به خطر بیندازد. برای یک طرح صلح جامع‌تر و پایدارتر، می‌تواند به ایجاد یک راه حل جدید در شرایط قابل قبول برای روسیه نیاز باشد.

چین یکی از بحرانی‌ترین مسائل برای دولت ترامپ است. گفته می‌شود که سیاست‌های فشار اقتصادی اعمال شده علیه چین می‌تواند بیشتر از تامین بهبودی اقتصادی که ترامپ وعده داده است، ایالات متحده را به سمت بحران‌های بزرگ‌تر سوق دهد . در حالی که انزوای اقتصادی چین هدف قرار گرفته است، چنین سیاست‌های خشن خطر ایجاد یک بحران اقتصادی جهانی و تضعیف رهبری جهانی ایالات متحده را به همراه دارد. علاوه بر این، چین ممکن است با به دست آوردن متحدان جدید به یک امتیاز استراتژیک دست یابد. این وضعیت نشان می‌دهد که ایالات متحده باید استراتژی پیچیده‌تر و بلندمدت‌تری در مبارزه با چین برنامه‌ریزی کند.

در نهایت بر اهمیت دینامیزم‌های ژئوپلیتیکی و نظامی در روابط ترکیه و آمریکا تاکید می‌شود. دولت ترامپ نباید نگرانی‌های امنیتی ترکیه در سوریه و حساسیت این کشور در مورد گروه تروریستی ی‌پ‌گ را نادیده بگیرد. گفته می‌شود که ترکیه گزینه‌های استراتژیک مهمی را در زمینه روسیه، خاورمیانه و چین ارائه می‌دهد. سیاست‌هایی که اولویت‌های آنکارا را در نظر نمی‌گیرند ممکن است بر روابط بین دو کشور تأثیر منفی بگذارد. فقط، تبدیل ایران به یک قدرت موازنه و امنیت کشورهای خلیج فارس تنها در صورتی تحقق می‌یابد که آمریکا از استراتژی منطقی و متعادلی برای منطقه پیروی کند.

در نتیجه تاکید می‌شود که نه تنها سیاست‌های خود آمریکا، بلکه واکنش قدرت‌های جهانی و بازیگران منطقه‌ای نیز در شکل‌گیری دوره دوم ترامپ تعیین‌کننده خواهد بود. اتخاذ یک رویکرد از سوی ترامپ که هم همکاری‌گرا بوده و هم مرزهای ایالات متحده را در نظر بگیرد، از نظر جلوگیری از بحران‌های احتمالی اهمیت حیاتی دارد.

نویسنده: پروفسور دکتر مراد یئشیل‌تاش مدیر بنیاد تحقیقات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ترکیه



خبرهای مرتبط