طب سنتی در آناتولی و داروهای شفابخش لقمان حکیم
تلاش دیرینه بشر برای یافتن اسرار زندگی جاودانه
کلیه جانداران زاده شده، بزرگ شده و میمیرند. آیا انسان بغیر از این است؟ و چیزی بعنوان جاودانگی وجود دارد؟ برخی از دانشمندان و آیندهنگران فعالیتهای خود در این زمینه را فشردهتر ساختهاند. زیستشناسان ثابت کردند که طول عمر موشهای آزمایشگاهی با کاهش مواد غذایی و زیانآور به میزان چهل درصد افزایش یافتهاست. البته بشر در یک محیط آزمایشگاهی تحت کنترل کامل زندگی نکرده ولی نتیجه این فعالیت علمی از نظر اثبات تغذیه درست و مناسب و رابطه آن با افزایش طول عمر بشر حائز اهمیت است. آیندهنگران نیز در خصوص زندگی طولانی و زندگی جاودانه تحقیقاتی انجام میدهند. این گروه با حرکت از پیشرفتها در عرصه پزشکی و تکنولوژی بر این نظرند که در آیندهای نزدیک بیماریهایی مانند سرطان و اختلالات سیستم ایمنی بدن پایان خواهد یافت و بدینترتیب عمر بشر طولانیتر خواهدشد. حتی برخیها ادعا میکنند که بشر در اصل جاودانه بوده و این جاودانگی در سلولهای دی ان ای مان نهفته است. و در سایه تکنولوژیهای جدید، بشر تا ابد در قید حیات خواهد بود. استفان هاوکینگ فیزیکدان نظری یکی از مدافعین این تز میباشد. اگرچه این طرز برخوردها غیر منطقی بنظر میرسد ولی افراد زیادی وجود دارند که به ممکن بودن جاودانگی باور میکنند. در اینجا این سوال مطرح میشود که آیا این طرز فکر در پی پیشرفت تکنولوژیکی با اذهان خطور کردهاست؟ بشر از چه تاریخی بدنبال دستیابی به زندگی جاویدان است.
زندگی جاویدان که در اساطیر میتولوژیکی هند، چین، ژاپن، اسکاندیناو، یونان و ترک متمادیا به آن جای داده شده، موضوعی است که از دیرباز بشر بدنبال آن بودهاست. تمدنهای بشری در طول تاریخ گاهی اسرار این جاودانگی را گاهی در اعماق اقیانوسها، گاهی در یک نوشیدنی، گاهی در یک گیاه، گاهی در آب و گاهی در حیوانات جستجو کردند. در اساطیر هزاران ساله، نقل میشود که بشر اسرار این آرزوی بزرگ خود را کشف کرده ولی در نهایت بشکلی از انحا آن را از دست دادهاست. گلگامیش قهرمان اساطری سومرها با هزار زحمت و تلاش موفق به یافتن گیاه زندگی که به بشر زندگی جاودانه میبخشد، گردید. آسکپلیوس خدای سلامت یونانیان از خون هیولا مدوسا برای جلوگیری از مرگ و میرها استفاده کرد. اسکندر مقدونیه نیز برای یافتن آب حیات تلاش کرده و لقمان حکیم نیز زبان گیاهان را برای یافتن اسرار جاودانگی یاد گرفت.
افسانه جاودانگی و یا گیاه زندگی جاودانه که در افسانه گلگامیش از آن سخن رفته، به حکایت لقمان حکیم در منطقه جغرافیایی آناتولی شباهت دارد. آیا لقمان حکیم یک شخصیت حقیقی است یا اینکه یک چهره افسانهای و یا قهرمان؟ پاسخ به این سوال بدرستی معلوم نیست. در این سرزمین کهنسال هزاران سال است که فیلسوفان، دانشمندان و حکیمان بزرگ و شهیری زیستند. اکثر این چهرههای معروف با نام، محل زندگی و تاریخچه خود در متون کتبی درج شدهاند. در متون تاریخی نامی از لقمان حکیم به میان نیامدهاست. برخی از کارشناسان تاریخ پزشکی با حرکت از تشابه در داستان زندگی و دیگر تشابهات لقمان حکیم را با آسکلپیوس، هیپوکرات و گالن مرتبط میدانند. برخی از مورخین نیز با استناد به حکایات و داستانهایی که از اعصار اولیه تاکنون نقل شدهاند، سعی میکنند تا هویت لقمان حکیم را شناسایی کنند. نام لقمان حکیم نه تنها در آناتولی بلکه در منطقه وسیع جغرافیایی شامل شبه جزیره بالکان، ایران، آذربایجان، ترکمنستان و ازبکستان ورد زبانهاست. بعنوان مثال از ابن سینا پزشک معروف جهان ترک در دورهای از تاریخ بعنوان لقمان حکیم سخن رفتهاست.
در آن اعصار راه یک پزشک و داروساز خوب بودن از صاحب بودن به اطلاعات در مورد گیاهان و علاوه کردن اطلاعات جدید به معلومات قابل انتقال به نسلهای آینده میگذشت. طب سنتی که تا به امروز بشکلی متداول رایج است و ریشههای گیاه درمانی نیز به آن دوران میرسد. با توجه به ویژگیهای گیاهان شفابخش یا بصورت دم شده، یا بصورت پخته، یا بصورت له شده و یا بصورت خشک شده، عصاره و یا روغن شان تولید میشود. استفاده از کدامین بخش گیاه نیز با توجه به روشهای رایج حائز اهمیت است. با توجه به نوع بیماری نیز از ریشه، برگ، تخم ، گل و میوه گیاهان شفابخش استفاده میشود. لقمان حکیم فردی است که در مورد این گیاهان و نحوه مصرف آنها اطلاعات خوبی دارد. اعتقاد بر این است که لقمان حکیم از زبان کلیه درختان، گلها و گیاهان آگاهی دارد. گیاهان اسرار خود را به لقمان حکیم داده و او نیز داروهای موثر برای بیماریها را بدین شکل تهیه میکند. اگرچه هر نقطهای از آناتولی با لقمان حکیم آشنایی دارند ولی در شهرهای آدانا و چوکوراوا به او ارزش خاصی قائل میشوند. بموجب روایتی لقمان حکیم وجب به وجب خاک آناتولی را گشته و به اسرار گیاهان پی بردهاست. وقتی به چوکوراوا محل پرورش هر نوع گیاهی رسیده، تصمیم گرفته تا در این سرزمین پربرکت اسکان گزیند و در شهر میسیس به زندگی ادامه میدهد. لقمان حکیم در این منطقه به درمان بیماران شروع کرده و بعد از آن دیگر کسی بیمار نمیشود. از لقمان حکیم خواسته میشود تا برای مرگ چارهای بیابد. پس لقمان حکیم به راهها افتاده و پس از گشتن دشتهای پربرکت چوکوراوا کوههای پر ابر توروس زیر درختی به خواب فرو رفت. در خواب صدایی شنید که میگفت: آن گیاهی که تا این موقع در جستجوی آن بودی من هستم. من داروی مرگ هستم. بعد از این دیگر مرگ سراغ انسانها و حیوانات نخواهد رفت. لقمان حکیم بلافصله به نزد گیاه رفته و نحوه تهیه دارو را نیز میآموزد. دستور تهیه دارو را در دفترش نوشته و به همراه گیاه راه برگشت را در پیش میگیرد. لقمان حکیم در حین عبور از پل میسیس بادی شدید شروع به وزیدن گرفته و دفتر و گیاه جاودانگی از دستش افتاده و درمیان آب رودخانه ناپدید شده و باز برای مرگ چارهای یافته نمیشود. آن رودخانه همانا رودخانه امروزی جیحان در چوکوراوا بوده و پل میسیس که لقمان حکیم از روی آن عبور کردهبود، امروزه به پل جاودانگی معروف است. شهر عتیق میسیس که دارای قدمتی هفت هزار ساله است، بعلت اینکه در مسیر راههای تجاری واقع شده در بین شهرهای مهم دوره رم بشمار میرود. این شهر که بعلت داستانهای لقمان حکیم بعنوان شهر جاودانگی شناخته میشود، از تمدنهای هیتیت، رم، آشور، بیزانس، سلجوقی و عثمانی اثراتی در خود جای دادهاست.
امروزه بخش مهمی از مواد خام داروها از گیاهان بدست میآید. علیرغم کشف داروهای مصنوعی، بسیاری از مردم جهان درمان با داروهای گیاهی را ترجیح میدهند. درمان با گیاهان که تاریخچه آن به اعصار کهن میرسد، از آندوران تاکنون در آناتولی بشکلی رایج مورد استفاده قرار میگیرد. افسانه لقمان حکیم نیز از این علوم عارفانه قدیمی منشا گرفته و در طب سنتی جایگاهی خاص بخود اختصاص داد. قرنهای متمادی است که در زمینه بهداشت و سلامت از آن یاد شده و در قالب حکایات و داستانهای مختلف نقل میشوند. در اشعار و ابیات مولانا جلال الدین رومی در روایات یونس امره و در ترانههای محلی از لقمان حکیم سخن رفتهاست. شاید واقعی و شاید افسانه باشد ولی هزاران نفر به او امیدوار بوده و انتظار کمک دارند.