ترکیه خانه من 48 - داستان زندگی آدم بیرسون موسیقی دان آمریکایی ترک تبار

این هفته به شرح داستان زندگی مردی خواهیم پرداخت که در 25 سالگی زبان ترکی و نواختن عود را فرا گرفته است...

1094972
ترکیه خانه من 48 - داستان زندگی آدم بیرسون موسیقی دان آمریکایی ترک تبار

 

عزیزان در برنامه امروز به شرح داستان یک زندگی خواهیم پرداخت که از کریمه به ترکیه، از ترکیه به آمریکا و نهایتا از آمریکا به ترکیه ختم شده است. داستان غم انگیزی که با حسرت پدر، موسیقی و فرهنگ لاتین در هم آمیخته است. داستان زندگی آدم مرتر بیرسون مردی که در 25 سالگی زبان ترکی و نواختن عود را فرا گرفته است...

***

داستان زندگی آدم بیرسون در اصل حکایت مهاجرتی است که سه نسل ادامه یافته است. بهتر است از ابتدای ماجرا شروع کنیم. پدر بزرگ و مادر بزرگ آدم که از تاتارهای کریمه بودند، با فرار از ظلم شوروی سابق، در سال 1930 به طور جداگانه در ترکیه مقیم شدند. آنها بعدها با یکدیگر آشنا شده و ازدواج کردند. پدر آدم بیرسون نیز در وطن جدیدشان یعنی ترکیه به دنیا آمده و با فرهنگ ترکیه بزرگ شد. این خانواده که به همراه دو فرزندشان در استانبول زندگی میکردند، در سال 1960 مجددا تصمیم به مهاجرت گرفتند. پدر بزرگ و مادر بزرگ آدم، این بار به همراه دو پسرشان راهی آمریکا شده و در نیویورک مستقر شدند. بعدها پدر آدم بیرسون در نیویورک با مادرش که اهل پورتو ریکو بود، آشنا شده و ازدواج کرد. آدم مرتر بیرسون نیز در سال 1984 در شهر نیویورک متولد شد. این خانواده بعد ها به میامی نقل مکان کردند و در آنجا نیز صاحب پسر دیگری شدند. زندگی خوشبخت این خانواده با مرگ ناگهانی پدر بیرسون در سال 1991 به یکباره زیر و رو شد. مادرش به همراه دو پسر کوچکش به نیویورک و کنار پدر و مادرش بازگشت. آدم بیرسون در نیویورک در کنار بستگان مادرش که همه اهل پورتوریکو بودند با فرهنگ آمریکای لاتین پرورش یافت. یکی از جنبه های مثبت ادامه زندگی در نیویورک برای آدم، دیدار با مادربزرگ و پدر بزرگش بود. آنها تنها عناصری بودند که اگر چه کم، ولی پیوند آدم با ترکیه را حفظ میکردند. آدم که از سنین کودکی به موسیقی علاقه داشت، در دانشگاه در رشته موسیقی شناسی تحصیل کرد. در پی آن نیز در همان رشته به ادامه تحصیل پرداخت.  

***

آدم بیرسون در سال 2008 از مادربزرگش هدیه ای دریافت کرد که این هدیه زندگی او را متحول ساخت. این هدیه سفر به استانبول بود. مادرش به همراه دو فرزند خود به استانبول سفر کردند. مادرش میخواست که پسرانش زادگاه پدرشان را از نزدیک دیده و با بستگان او آشنا شوند. آدم در توصیف احساساتش وقتی که برای اولین بار وارد استانبول شد میگوید: "به همراه مادرم به نقطه متفاوتی از جهان سفر کرده بودیم. ولی استانبول چیز دیگری بود. در آنجا فامیل داشتیم. انگار همه را از قبل میشناختم. "

آدم از همان اولین سفرش به ترکیه حس کرده بود که چیزی در این کشور او را به خود جذب میکند. او در اینکشور احساس متفاوتی داشت. آنها در ترکیه یک تعطیلات دو هفته ای رویایی سپری کردند. آدم بیرسون هنگام بازگشت به آمریکا تصمیم گرفت تا یک ساز مختص به ترکیه را با خود به آمریکا ببرد. به پیشنهاد بستگانش یک عود خریداری کرد و به همراه این عود به آمریکا بازگشت. در نیویورک نواختن عود را فرا گرفت. نه تنها عود بلکه از فرسنگ ها فاصله یادگیری موسیقی ترکیه را نیز آغاز کرد. با یادگیری بیشتر،علاقه اش نیز به موسیقی زادگاه پدری اش افزایش یافت. به یاد پدرش عود نواخت و با نواختن آن یاد پدرش را گرامی داشت. او در این باره میگوید: "احساس کردم با نواختن موسیقی ترکیه دینم را به پدرم ادا میکنم. " آدم از سویی در دانشگاه کورنل به تحصیل در مقطع دکتری پرداخته و از سوی دیگر نیز با تشکیل گروه های موسیقی ترک در مناطق مختلف نیویورک به اجرای کنسرت پرداخت. در این میان در دانشگاه به آموختن زبان ترکی مشغول شد. او پیشرفت قابل توجهی در یادگیری زبان ترکی از خود نشان داد و در سال 2010 با یافتن یک برنامه تبادل دانشجو به مدت سه سال برای یادگیری زبان ترکی به ترکیه سفر کرد. او اینبار به آنکارا سفر کرد. پس از آن دوره نیز به طور مرتب به ترکیه رفت و آمد داشت. در جریان این رفت و آمد ها با یک دختر ترک به نام نهال آشنا شد. رابطه بسیار خوبی بین آدم و نهال شروع شده و این آشنایی به ازدواج آنها در سال 2007 ختم شد. در سال 2018 نیز پسرشان کرم گابریل به دنیا آمد.

***

آدم و بیرسون به همراه همسر و پسرش اکنون در نیویورک زندگی میکنند. اگر چه عملا خانه ای در ترکیه ندارد ولی نیمی از دلش همواره در خاک های ترکیه متپد. او در این باره میگوید:"در آمریکا بزرگ شدم در بهترین دانشگاه ها تحصیل کردم ولی پیوند های دوستی که در ترکیه برقرار کردم را در هیچ کجای دنیا نیافتم." او میخواهد در اولین فرصت به ترکیه بازگردد. بیرسون اخیرا حق شهروندی ترکیه را دریافت کرده است. او میگوید: "زندگی من دیگر بین ترکیه و آمریکا سپری خواهد شد. چرا که در یکی مادرم زندگی میکند و دیگری که زادگاه پدری ام بوده و به آن تعلق خاطر دارم و در آن احساس خوشحالی و سعادت میکنم، همسر و فرزندم  را دارم.

 



خبرهای مرتبط