تبصره براجندای امروز تورکیه وجهان- احتمال درگیری منطقوی درخاورمیانه
خاورمیانه به شکل دوامدار درنقطه ای تلاقی منافع جیوپولیتیکی باردیگرشاهد افزایش تنش با تشدید درگیری بین اسرائیل، حزب الله و ایران است
تبصره ای برآجندای تورکیه جمعه 30 آگست سال 2024 میلادی
این درگیری صرفایک موضوع محلی نیست، بلکه مظهر پویایی عمیقترو پیچیده تریست که به دههها منطقه دیگرشکل داده است. درگیریهای کنونی نمادی از یک مبارزه استراتژیک گستردهتر است که نه تنها طرفهای درگیر را درگیر میکند، بلکه سایر بازیگران منطقوی و جهانی را نیز درگیر میکند، که هر کدام منافع و برنامههای خود را دارند. با افزایش درگیریها بین طرفین در ماههای اخیر، منطقه خاورمیانه در حال ورود به دورهای به شدت پرتنش و درگیری هاست.
ارزیابیهایی داریم بقلم پروفسوردکتورمراد یئشیلتاش مدیر بنیاد تحقیقات سیاسی، اقتصادی واجتماعی تورکیه ستا
هسته اصلی این درگیری، رابطه ایران و حزب الله است. برای ایران، حزب الله به عنوان یک نیروی نیابتی مهم در نظر گرفته میشود که نفوذ خود را در دمشق گسترش میدهد و نقش بازدارندهای در برابر تجاوزات اسرائیل وغرب ایفا میکند. حزبالله از زمان تأسیس آن از حمایت نظامی، مالی و ایدئولوژیک ایران بهره برده است و این امکان را به آن میدهد تا از یک شبه نظامی به یک نیروی سیاسی و نظامی بزرگ درلبنان ومنطقه تبدیل شود. این اتحاد عمیقاً ریشه درگفتمان مشترک مقاومت علیه اسرائیل و آنچه که آنها به عنوان امپریالیزم غربی در خاورمیانه می دانند، است. از سوی دیگر، اسرائیل، حزب الله را به صفت یک تهدید وجودی میبیند. توانمندیهای راکتی گسترده حزب الله و حضور آن در جنوب لبنان چالشی مستقیم برای امنیت اسرائیل است. دکترین نظامی اسرائیل به طور فزایندهای بر روی مقابله با این تهدید ازطریق حملات پیشگیرانه، عملیات اطلاعاتی وتلاش برای قطع خطوط تدارکاتی حزب الله متمرکز شده است که اغلب منجر به تشدید تنشهای نظامی دورهای میشود. هدف این عملیات نه تنها تضعیف حزب الله بلکه ارسال پیامی روشن به تهران در مورد محدودیتهای نفوذ اسرائیل در اطراف آن است. محاسبات استراتژیک ایران بر اساس جاه طلبیهای منطقوی گسترده تر آن شکل میگیرد. حمایت تهران از حزب الله بخشی از استراتژی دیرینه آن برای پرورش نیروهای نیابتی در خاورمیانه، از عراق تا یمن است. با انجام این کار، ایران میخواهد قدرت خویش را به نمایش بگذارد، رقبای خود به ویژه عربستان سعودی واسرائیل را متعادل کند ومنطقه حائلی ایجاد کند که هرگونه اقدام نظامی مستقیم علیه آن را دشوار کند. حزب الله با حضور تثبیت شده خود در لبنان و توانایی حمله به عمق خاک اسرائیل، جزء کلیدی این استراتژی بوده است. تاثیر این درگیری بر سیاست منطقه را نمی توان نادیده گرفت. درگیری اسرائیل، حزبالله و ایران، تنشهای فرقهای موجود در خاورمیانه را تشدید میکند. در حالی که حزب الله خود را به صفت پیشتاز مقاومت شیعه معرفی می کند، اقدامات اسرائیل اغلب از دریچه فرقه ای نگریسته می شود و جوامع سنی و شیعه را در کشورهایی مانند عراق، سوریه و لبنان دردو قطب قرارمیگیرند. این شکاف فرقه ای نه تنها این کشورها را بی ثبات میسازد، بلکه دیپلماسی منطقوی و تلاش های آشتی را نیز پیچیده ترمیکند. لبنان، جایی که حزب الله، در آنجا هم یک بازیگر سیاسی و هم یک بازیگر نظامی است، خود را در موقعیت بی ثباتی می بیند. حضور این گروه در سوریه، تعاملات نظامی با اسرائیل و روابط عمیق با ایران، لبنان را به میدان جنگ برای درگیریی های منطقوی گسترده تر تبدیل کرده است. سیستم سیاسی شکننده این کشور که قبل از این به دلیل فروپاشی اقتصادی و ناآرامی های اجتماعی تضعیف شده است، با تهدید دائمی اسرائیل مبنی بر انتقام جویی علیه حزب الله، بیش از پیش بی ثبات شده است. جمعیت غیرنظامی که در بین این نیروها گیر افتاده اند، بار سنگین درگیری را با کمک یا محافظت اندک متحمل می شوند. فراترازمنطقه نزدیک، درگیری اسرائیل، حزب الله و ایران نیز ممکن است پیامدهای مهمی برای جیوپولیتیک جهانی داشته باشد. ایالات متحده، متحد سرسخت اسرائیل، حزب الله و ایران را محور اصلی استراتژی خود در خاورمیانه میداند. حمایت واشنگتن ازاسرائیل، چه از نظر نظامی و چه دیپلماتیک، بخشی از تلاش آن برای مقابله با نفوذ ایران در منطقه است. این پویایی وضعیتی بیثبات ایجاد میکند که در آن هرگونه تشدید میتواند قدرتهای خارجی را به سمت خود بکشاند و به طور بالقوه منجر به یک درگیری منطقوی یا حتی جهانی شود. نقش روسیه در این درگیری به ویژه قابل توجه است. روسیه، متحد کلیدی ایران و رژیم اسد در سوریه، روابط خود با اسرائیل را به دقت مدیریت کرده است و اغلب به صفت میانجی بین طرف های درگیر عمل میکند. اما منافع راهبردی بلندمدت مسکو درحفظ نفوذ خود در منطقه نهفته است و هر گونه تشدید قابل توجه در مناقشه اسرائیل، حزب الله و ایران می تواند روسیه را وادار کند که موقعیت خود را ارزیابی کند و به طور بالقوه منجر به همسویی مجدد اتحادها شود. چین، اگرچه به طورمستقیم کمتردرگیرآن است، اما منافع اقتصادی روبه رشدی در خاورمیانه دارد، به ویژه ازطریق طرح کمربند و جاده. برخورد پکن به منطقه تا حد زیادی عمل گرایانه و نظامی بوده است.
نویسنده: پروفیسور دکتور مراد یئشیلتاش مدیر بنیاد تحقیقات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی تورکیه ستا