نظری به آجندای ترکیه و جهان 114

252614
نظری به آجندای ترکیه و جهان 114


در حالیکه جنگ داخلی سوریه وارد پنجمین سال خود شده است و روز به روز بر شدت ان افزوده می شود تلاشهای جامعه جهانی نیز برای یافتن راه حلهای صلح آمیز برای این بحران بسیار خونین، همچنان ادامه دارد. هم ااکنون طرح صلحی که با ابتکار فدراسیون روسیه آغاز شده و آمریکا نیز بصورت نسبی از ان حمایت می کند، ضمن حضور "استفان د میستورا"، نماینده ویژه سازمان ملل متحد در دستور کار قرار دارد. قبلا نتیجه ملموسی از ملاقات برخی از نمایندگان مخالفین با دولتمردان سوریه در مسکو، پایتخت روسیه، حاصل نشده بود. اکنون نیز مشخص نیست که دیدارهای اقای میتسورا از مسکو چه نتایجی را با خود به همراه خواهد آورد. اما انچه که انتظار میرود تشکیل سومین اجلاس میان مخالفین و نمایندگان اسد در شهر ژنو سوییس در اینده ای نزدیک است. در گذشته در دوران کوفی عنان و الاخضر ابراهیمی، به عنوان نمایندگان سابق سازمان ملل متحد در امور سوریه، ۲ اجلاس صلح در شهر ژنو برگزار شده بود. اما به رغم برگزاری این نشستها و تصویب برخی مصوبات، تصمیمات اخذ شده از سوی هیچکدام از نیروهای درگیر در سوریه به مورد اجرا گذاشته نشد. دلیل اصلی نافرجام ماندن اجلاسهای صلح ژنو، تاکید گروههای مخالف بر ضرورت کناره گیری اسد از قدرت بود. در حالیکه کشورهای آمریکا، اتحادیه اروپا، عربستان سعودی، قطر و ترکیه و مخالفین سوریه خواستار کناره گیری اسد هستند، کشورهایی چون ایران و روسیه نیز مصرانه بر حفظ قدرت از سوی اسد تاکید می کنند. بگونه ایکه در حال حاضر بحران داخلی سوریه بر سر همین اختلاف فاحش، قفل شده و لاینحل مانده است. اکنون توجه شما عزیزان را به تفسیر اقای پروفسور دکتر رمضان گوزن استاد دانشگاه مارمارای ترکیه در این خصوص جلب می کنیم.
فراموش نکنیم که مسئله سوریه تنها مسئله رفتن یا ماندن بشار اسد نیست. بلکه این امر بیشتر مربوط به مظالم صورت گرفته از سوی رژیم بعث حاکم بر سوریه و همچنین پیمانهای خارجی این رژیم با برخی از کشورها است. ضمن اینکه نیروی برپا نگاه دارنده رژیم بعث در دمشق، ساختار اولیگارشیک پیچیده ای است که به اسد ختم می شود.
برای بسیاری از سوریها، دولت سوریه مساوی با بشار اسد و حزب بعث است و برای بسیاری دیگر این دولت، همردیف با ظلم و ستم و دیکتاتوری تلقی می گردد. در واقع چنین وضعیتی در بسیاری از کشورهای خاورمیانه قابل مشاهده است. در برخی از این کشورها، یک فرد و یا یک ایدئولوژی مساوی با کلیت حکومت آن کشور تلقی می گردد. البته نباید تعجب کرد چرا که در تاریخ خاورمیانه همواره بسیاری از حکومتها بر مبنای یک فرد ویایک ایدئولوژی بنا شده اند. بعبارتی دیگر مدل پادشاهی و فئودالیته عهد قرون وسطی در اروپا، امروزه در کشورهای کمتر توسعه یافته و دولتهای دیکتاتوری قابل مشاهده است. سوریه یکی از این کشورها است. بصورت تاسف آوری باید گفت که چنین حکومتهای دیکتاتور و توتالیتری، نه تنها شیوه ای سرکوب گرایانه علیه ملت خود در پیش می گیرند بلکه اقدام به ایجاد محدودیتهای اشکار در رابطه با آزادیهای فردی و اجتماعی انان نیز می کنند. این دولتها هر اعتراضی را خفه می کنند و مخالفین این سیستم را هم به صورت فردی و هم به گونه ای اجتماعی مجازات کرده و یا نابود می نمایند. آنچه که امروز در سوریه دیده می شود همان اختناق منبعث از این قبیل حکومتها است که در این کشور تا سر حد جنگ داخلی تشدید شده است. بی تردید باید به مخالفت با این قبیل دولتها برخاسته شود و برای مهار آنان حتی متوسل به نیروهای بازدارنده گردد. چراکه مبارزه برای بدست اوردن حقوق و آزادیهای اساسی انسانها امری غیر قابل تردید و تاخیر است. در چنین شرایطی علیه حکومتهای دیکتاتوری که به حقوق جهانی انسانها وقعی نمی نهند می باید جبهه های ملی و جهانی تشکیل شود. بهار عربی در بطن خود واجد چنین خصلتی ملی بود. انتظار می رفت که به دنبال طوفان ملی ای که در کشورهای تونس، مصر، لیبی و غیره وزیدن گرفت، تحولات دمکراتیک مشاهده شود. اما این روند در کشورهایی لیبی و سوریه، شاهد نتایج بسیار تاسف باری گردید. اکنون باید این سئوال را پرسید که چرا به رغم همه این تحولات و تلاشها، حکومتهای دیکتاتوری سقوط نکرده و دچار تغییر و تحول نشده اند؟! اول باید به این نکته توجه داشته باشیم که بسیاری از حکومتهای دیکتاتوری را نمیتوان براحتی سرنگون کرد. دوم اینکه نحوه مقابله با چنین حکومتهایی نیز بسیار مهم است. به این صورت که برای تغییر این قبیل حکومتها بهترین شیوه بهره گیری از راههای غیر نظامی، صلح امیز، تشویق کننده و بین المللی است. به عنوان مثال بسیاری از اندیشمندان عرصه روابط بین الملل بر این باورند که برای تغییر و تحول حکومتهای دیکتاتوری بهترین شیوه استفاده از نیروی نرم است. زیرا همانگونه که در لیبی و سوریه قابل مشاهده است استفاده از نیروی نظامی نه تنها مسائل را حل نمی کند بلکه مشکلات عدیده دیگری با خود به همراه می آورد. این در حالی است که نتایج بسیار خوب بهره گیری از نیروی نرم، در دهه ۹۰ قرن گذشته در کشورهای بلوک شرق بخصوص در لهستان، مجارستان، آلمان شرقی و چکوسلاواکی مشاهده شد. همین شیوه در روند حل و فصل مسئله تروریزم در ترکیه نیز از سال ۲۰۱۲ قابل مشاهده می باشد. استفاده از قوه قهریه به درگیریهای خونین داخلی ختم می شود در حالیکه بهره گیری از نیروی نرم روند سفیدی از مذاکرات مسالمت امیز را به همراه خود می آورد. ضمن اینکه رویاروئی نظامی سبب افزایش مخارج تسلیحاتی و حربی کشور شده و راهگشای تجزیه و تقسیم اجتماعی و بروز جنگ داخلی می گردد. در این میان استفاده از قوه قهریه زمینه ساز فروش بیشتر اسلحه از سوی صنایع تسلیحاتی کشورهای غربی و انتقال ثروتهای ملی به جیب آنان شده اقتصاد کشور را به شدت تضعیف می کند. بنابراین در پرتوی توجه به این موارد است که می باید به جنگ داخلی سوریه و راه حلهای اتمام مسالمت امیز ان نگریسته شود.


برچسب ها:

اخبار مربوطه